نطق در مراسم فارغ التحصیلی

نطق طعن و لعن آمیز

نطق طعن و لعنآمیز

نطق غرا ایراد کردن

نطق غرا و انتقادی

نطق مفصل

نطق پر انتقاد

نطق پندآمیز خسته کننده و طولانی

نطق کردن

نطق کردن طولانی و خسته کننده

نطق گوشخراش

<hr> برابر پارسی : ناخوانده

نطلبیده

نظار

<hr> مترادف نظارت : بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت، تماشا، نظر، نگرش <hr> برابر پارسی : بازبینی، بازرسی، پاییدن، دیدوری، فردید، وارسی

مترادف نظارت : بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت، تماشا، نظر، نگرش برابر پارسی : بازبینی، بازرسی، پاییدن، دیدوری، فردید، وارسی

نظارت

نظارت کردن

نظارت کردن بر

<hr> مترادف نظاره : تماشا، دید، نظر، نگاه، نگرش <hr> برابر پارسی : نگاه

مترادف نظاره : تماشا، دید، نظر، نگاه، نگرش برابر پارسی : نگاه

نظاره

<hr> برابر پارسی : نگاه کردن، نگریستن

برابر پارسی : نگاه کردن، نگریستن

نظاره کردن

نظاره کردن با تعجب

نظاره کردن با کنجکاوی

نظاره کننده

نظاره کننده به صورت رهگذر

<hr> مترادف نظافت : پاک سازی، پاکی، پاکیزگی، تمیزی، تنظیف، طهارت <hr> متضاد نظافت : کثافت <hr> برابر پارسی : پاکیزگی، پاکیزه کردن، رفت و روب

مترادف نظافت : پاک سازی، پاکی، پاکیزگی، تمیزی، تنظیف، طهارت متضاد نظافت : کثافت برابر پارسی : پاکیزگی، پاکیزه کردن، رفت و روب

نظافت

نظافت منزل

نظافت چی

نظافت کردن

نظافتچی اداره

<hr> مترادف نظام : انتظام، انضباط، دیسیپلین، آراستگی، ترتیب، روش، سامان، نظم، ارتش، سربازی، رژیم <hr> برابر پارسی : آراستن، ارتش، دستگاه، سازگان، سامان، سامانه

مترادف نظام : انتظام، انضباط، دیسیپلین، آراستگی، ترتیب، روش، سامان، نظم، ارتش، سربازی، رژیم برابر پارسی : آراستن، ارتش، دستگاه، سازگان، سامان، سامانه

نظام

نظام آقا بالاسری

نظام آپارتاید

نظام اخلاقی

نظام اداری

نظام ارباب و رعیتی

نظام استعماری

نظام اسمی

نظام بطلمیوسی (نجوم)

نظام جمهوری

نظام جمهوری و مردمی

نظام حاکم

نظام حکومت شوروی

نظام حکومت فدرال

نظام حکومتی فدرال

نظام خان خانی

نظام خوراکی

نظام دیکتاتوری

نظام سرمایه داری

نظام سه حزبی

نظام شاهی

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی