<hr> مترادف نامقبول : مردود، ناپسند، ناپسندیده، ناشایسته، نامرضی، نامطلوب، نکوهیده <hr> متضاد نامقبول : پسندیده، مقبول <hr> برابر پارسی : ناپذیرفته

مترادف نامقبول : مردود، ناپسند، ناپسندیده، ناشایسته، نامرضی، نامطلوب، نکوهیده متضاد نامقبول : پسندیده، مقبول برابر پارسی : ناپذیرفته

نامقبول

نامقتضی

نامقدس

<hr> مترادف ناملایم : خشن، سخت، ناسازگار، ناموافق <hr> متضاد ناملایم : نرم <hr> برابر پارسی : درشت، خشن، زبر، ناهموار

مترادف ناملایم : خشن، سخت، ناسازگار، ناموافق متضاد ناملایم : نرم برابر پارسی : درشت، خشن، زبر، ناهموار

ناملایم

<hr> مترادف ناملایمات : دشواری ها، سختی ها، صعوبت، مشکلات

مترادف ناملایمات : دشواری ها، سختی ها، صعوبت، مشکلات

ناملایمات

ناملفوظ

ناملموس

ناملوث (انجیل)

<hr> مترادف نامناسب : بیجا، بی تناسب، بی مورد، نابجا، نابهنگام، ناجور، ناسازگارنامتناسب، نامعقول، ناهمسان، ناهمگون، بی کفایت، ناشایست، نالایق <hr> متضاد نامناسب : بجا، مناسب <hr> برابر پارسی : نا بجا، نابجا، ناشایست

مترادف نامناسب : بیجا، بی تناسب، بی مورد، نابجا، نابهنگام، ناجور، ناسازگارنامتناسب، نامعقول، ناهمسان، ناهمگون، بی کفایت، ناشایست، نالایق متضاد نامناسب : بجا، مناسب برابر پارسی : نا بجا، نابجا، ناشایست

نامناسب

نامناسب برای شغل خود

نامناسب جلوه دادن

نامناسب لباس پوشیدن

نامنسجم

نامنصف

<hr> مترادف نامنظم : آشفته، بی ترتیب، بی نظم، پخش، پراکنده، پریشان، شلخته، شوریده، نابسامان، نامرتب <hr> متضاد نامنظم : مرتب <hr> برابر پارسی : نا به سامان، بی سامان، نیاراسته | نابسامان، بی سامان، نیاراسته

مترادف نامنظم : آشفته، بی ترتیب، بی نظم، پخش، پراکنده، پریشان، شلخته، شوریده، نابسامان، نامرتب متضاد نامنظم : مرتب برابر پارسی : نا به سامان، بی سامان، نیاراسته | نابسامان، بی سامان، نیاراسته

نامنظم

نامنظم (عامیانه)

نامنظم کردن

<hr> مترادف نامه : جریده، خط، دستخط، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته

مترادف نامه : جریده، خط، دستخط، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته

نامه

نامه اعمال

نامه ای

<hr> مترادف نامه بر : پستچی، پیک، قاصد، نامه رسان

مترادف نامه بر : پستچی، پیک، قاصد، نامه رسان

نامه بر

نامه بری

نامه تشکرآمیز

نامه حاوی دادخواست

نامه حاوی عرضحال

نامه دان

نامه دو قبضه

نامه رد و بدل کردن

<hr> مترادف نامه رسان : پستچی، پیک، چاپار، قاصد، نامه بر

مترادف نامه رسان : پستچی، پیک، چاپار، قاصد، نامه بر

نامه رسان

نامه رسانی

نامه رمزی

نامه رو در مکاتبه

نامه زنجیره ای

نامه سرگشاده

نامه سفارشی

نامه عاشقانه

نامه غیر قابل توزیع

نامه قطع رابطه (عامیانه)

نامه موشح در مکاتبه

نامه نوشتن

<hr> مترادف نامه نویس : عریضه نگار، کاتب، کاغذنویس، مترسل

مترادف نامه نویس : عریضه نگار، کاتب، کاغذنویس، مترسل

نامه نویس

<hr> مترادف نامه نگار : دبیر، کاتب، مترسل، منشی، نامه نویس

مترادف نامه نگار : دبیر، کاتب، مترسل، منشی، نامه نویس

نامه نگار

نامه نگارانه

<hr> مترادف نامه نگاری : دبیری، مکاتبه، نامه نویسی

مترادف نامه نگاری : دبیری، مکاتبه، نامه نویسی

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی