ناهارخوری

ناهامی

ناهست نما

<hr> مترادف ناهشیار : بی خبر، غافل، ناآگاه، بی خودی، بی خویشتنی، بی هوش <hr> متضاد ناهشیار : هشیار

مترادف ناهشیار : بی خبر، غافل، ناآگاه، بی خودی، بی خویشتنی، بی هوش متضاد ناهشیار : هشیار

ناهشیار

ناهشیار (روانشناسی)

ناهشیار جمعی (روان شناسی)

ناهشیارانه (روانشناسی)

ناهشیاری

ناهم اندازگی

ناهم اندیش

ناهم اندیش بودن

ناهم اندیشی

ناهم اندیشی (مذهب)

ناهم بند

ناهم تبار

ناهم تباری

ناهم خوانی

ناهم داستانی کردن

ناهم دلی کردن

ناهم دیس

ناهم رای

ناهم رایی (مذهب)

ناهم ساز

ناهم سازی

ناهم سان

ناهم سانی

ناهم شکل

ناهم فشردنی

ناهم مرکز

ناهم نوا

ناهم نوایی

ناهم وزن

ناهم وزنی

ناهم چلاندنی

ناهماد

ناهماندیش

ناهماندیشی

<hr> مترادف ناهمانند : متفاوت، مغایر، ناهمسان، ناهمگون <hr> متضاد ناهمانند : همانند

مترادف ناهمانند : متفاوت، مغایر، ناهمسان، ناهمگون متضاد ناهمانند : همانند

ناهمانند

ناهمانندی

<hr> مترادف ناهماهنگ : ناجور، ناخوشایند، نامتناسب، ناموافق، ناموزون، ناهنجار <hr> متضاد ناهماهنگ : متناسب، هماهنگ

مترادف ناهماهنگ : ناجور، ناخوشایند، نامتناسب، ناموافق، ناموزون، ناهنجار متضاد ناهماهنگ : متناسب، هماهنگ

ناهماهنگ

ناهماهنگ از نظر صدا

ناهماهنگ با زمان

ناهماهنگ با زمانه

<hr> مترادف ناهماهنگی : بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری <hr> متضاد ناهماهنگی : هماهنگی

مترادف ناهماهنگی : بی برنامگی، عدم تجانس، ناهنجاری متضاد ناهماهنگی : هماهنگی

ناهماهنگی

ناهماهنگی (موسیقی)

ناهماهنگی عضلات

ناهماوا

<hr> مترادف ناهمایون : بدیمن، شوم، ناخجسته، نامبارک، نامیمون، نحس <hr> متضاد ناهمایون : همایون

مترادف ناهمایون : بدیمن، شوم، ناخجسته، نامبارک، نامیمون، نحس متضاد ناهمایون : همایون

ناهمایون

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی