ناگنجایی

<hr> مترادف ناگه : بناگاه، ناگاه، ناگهان

مترادف ناگه : بناگاه، ناگاه، ناگهان

ناگه

ناگه آمد

ناگه آیند

ناگه آیندی

ناگه تک

ناگه تک (ارتش)

ناگه تک کردن

ناگهآمد

ناگهآیند

ناگهآیندی

<hr> مترادف ناگهان : بغتتاً، بناگاه، بی خبری، بی خبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره

مترادف ناگهان : بغتتاً، بناگاه، بی خبری، بی خبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره

ناگهان

ناگهان آغازیدن

ناگهان آمدن

ناگهان انداختن

ناگهان به یک سوکج شدن

ناگهان بیان کردن

ناگهان تغییر کردن

ناگهان جست زدن اسب

ناگهان حمله کردن با شمشیر به

ناگهان درآوردن

ناگهان رفتن

ناگهان سرازیر شدن

ناگهان هویدا شدن

ناگهان و با زور گرفتن

ناگهان و باور نکردنی

ناگهان و تند پیشرفت کردن

ناگهان و سریع (عامیانه)

ناگهان و منقطع در حرکت

ناگهان پریدن

ناگهان کشیدن

ناگهان کشیدن (عامیانه)

ناگهانه

<hr> مترادف ناگهانی : غیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده <hr> متضاد ناگهانی : بیوسیده

مترادف ناگهانی : غیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده متضاد ناگهانی : بیوسیده

ناگهانی

ناگهانی بودن

ناگهگانی

ناگهگیری (عامیانه)

<hr> مترادف ناگوار : دلخراش، فجیع، امتلا، بدهضم، ثقیل، دیرهضم، ناپسند، ناخوشایند، تلخ، منغص، دشوار، سخت، کریه <hr> متضاد ناگوار : گوارا

مترادف ناگوار : دلخراش، فجیع، امتلا، بدهضم، ثقیل، دیرهضم، ناپسند، ناخوشایند، تلخ، منغص، دشوار، سخت، کریه متضاد ناگوار : گوارا

ناگوار

ناگوارا

ناگوارایی

ناگواردنی

ناگواری

ناگوالی

ناگوریده شدن

ناگوریده کردن

ناگوهرین

<hr> مترادف ناگویا : اصم، صامت، گنگ، مبهم <hr> متضاد ناگویا : ناطق

مترادف ناگویا : اصم، صامت، گنگ، مبهم متضاد ناگویا : ناطق

ناگویا

ناگویایی متن

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "ن" - فارسی به انگلیسی