فارسی به انگلیسی

<hr> مترادف هردم خیالی : بی ثباتی، دمدمی مزاجی، متلون المزاجی

مترادف هردم خیالی : بی ثباتی، دمدمی مزاجی، متلون المزاجی

هردم خیالی

<hr> مترادف هردمبیل : بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم <hr> متضاد هردمبیل : مرتب <hr> برابر پارسی : درهم بر هم، هرکه هرکه

مترادف هردمبیل : بی ترتیب، بی قاعده، بی نظم متضاد هردمبیل : مرتب برابر پارسی : درهم بر هم، هرکه هرکه

هردمبیل

هردمبیلی

هردو (امتیاز مسابقه)

<hr> مترادف هرروز : روزانه، یومیه <hr> متضاد هرروز : شبانه، هرشب

مترادف هرروز : روزانه، یومیه متضاد هرروز : شبانه، هرشب

هرروز

<hr> مترادف هرروزه : پیوسته، روزمره، مدام

مترادف هرروزه : پیوسته، روزمره، مدام

هرروزه

هرروزگی

هرروزی

<hr> مترادف هرز : باطل، بی حاصل، بیهوده، ضایع، عبث، لافی، مهمل، یاوه، هدر

مترادف هرز : باطل، بی حاصل، بیهوده، ضایع، عبث، لافی، مهمل، یاوه، هدر

هرز

هرز آبراه

هرز دادن

هرز دادن آب

هرز دادن انرژی

هرز رفتن

هرز رفتن آب

هرز رفتن انرژی

هرز رفتنآب

هرز زمین

هرز شدن

هرز شدن دنده

هرز شدن پیچ

هرز پندارانه

هرز پنداره

هرز کردن دنده

هرز کردن پیچ

هرز گردیدن

هرز گیاه

هرزاب

هرزبندی

هرزبندی کردن

هرزدادن

هرزش

<hr> مترادف هرزه : الواط، بی سروپا، سلیطه، عیاش، فاجر، فاسد، فاسق، لاابالی، لات، لوده، ول، ولگرد، ویلان، بی حاصل، بی فایده، بیهوده، عبث، مهمل

مترادف هرزه : الواط، بی سروپا، سلیطه، عیاش، فاجر، فاسد، فاسق، لاابالی، لات، لوده، ول، ولگرد، ویلان، بی حاصل، بی فایده، بیهوده، عبث، مهمل

هرزه

هرزه (زن)

هرزه (سخن و نگارش)

هرزه (مرد)

هرزه آدم

هرزه خند

هرزه در عمل

هرزه درای

هرزه درای (عامیانه)

هرزه درایانه

هرزه درایانه در نوشته

<hr> مترادف هرزه درایی : بیهوده گویی، ژاژاخایی، لاف، مهمل بافی، هرزه خایی، هرزه لایی، یاوه گویی

مترادف هرزه درایی : بیهوده گویی، ژاژاخایی، لاف، مهمل بافی، هرزه خایی، هرزه لایی، یاوه گویی

واژه های حرف "ه" - فارسی به انگلیسی