صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "پ" - فارسی به انگلیسی
پاسار کردن از خطر
پاسار کردن از صدمه
پاساره
پاسارگاد
پاسارگاه
پاساری
پاساوان
پاساژ
پاسبان
پاسبان (خودمانی)
پاسبان (عامیانه)
پاسبان محل
پاسبانان
پاسبانی
پاسبانی کردن
پاستا (خوراکپزی)
پاسترامی (خوراکپزی)
پاستل
پاستورال (موسیقی)
پاستوری کردن
پاستوریزه
پاستوریزه سازی
پاستوریزه کردن
پاستون
پاستیش (هنر)
پاستیل
پاسخ
پاسخ استدلال دیگری را دادن
پاسخ به جواب
پاسخ به دعا
پاسخ تر و چسبان
پاسخ تند و بی ادبانه دادن
پاسخ خوانده (حقوق)
پاسخ دادن
پاسخ دادن زیرکانه و بدون معطلی با خشم
پاسخ دادن زیرکانه و بدون معطلی با طعنه
پاسخ دادن پرسش ها در مصاحبه مطبوعاتی
پاسخ درست ندادن
پاسخ دعوی (حقوق)
پاسخ دندان شکن
پاسخ زیرکانه و فوری با خشم
پاسخ زیرکانه و فوری با مزاح
پاسخ سریع و زیرکانه
پاسخ مبهم دادن (عمدا)
پاسخ متقابل دادن
پاسخ منفی
پاسخ منفی دادن
پاسخ ندادن (عامیانه - در بازپرسی و غیره)
بیشتر