<hr> مترادف چندین : این همه، این اندازه، مقدار زیاد، تعداد زیاد بیشتراز

مترادف چندین : این همه، این اندازه، مقدار زیاد، تعداد زیاد بیشتراز

چندین

چندین بار

چندین دفعه

چندین سویه

چندین معنایی

چندین کاره

چندین گونه

چندینهای

<hr> مترادف چنگ : چنگال، مخلب، منقار، تک، نوک، پنجه، دست، اختیار، ساز، خمیده، قلاب، کجک

مترادف چنگ : چنگال، مخلب، منقار، تک، نوک، پنجه، دست، اختیار، ساز، خمیده، قلاب، کجک

چنگ

چنگ (موسیقی)

چنگ اندازی

چنگ دستی (موسیقی)

چنگ دهانگیر

<hr> مترادف چنگ زدن : چسبیدن، گرفتن، محکم گرفتن، دست درازی کردن، چنگ انداختن، چنگ یازیدن، تجاوز کردن، تعرض کردن، متوسل شدن، متشبث شدن، توسل جستن، چنگ نواختن

مترادف چنگ زدن : چسبیدن، گرفتن، محکم گرفتن، دست درازی کردن، چنگ انداختن، چنگ یازیدن، تجاوز کردن، تعرض کردن، متوسل شدن، متشبث شدن، توسل جستن، چنگ نواختن

چنگ زدن

چنگ زدن (گربه)

چنگ زدن با چنگال

چنگ زن

چنگ نواختن

چنگ نواز

چنگ گرفتن

<hr> مترادف چنگار : خرچنگ، سرطان

مترادف چنگار : خرچنگ، سرطان

چنگار

چنگار (جانورشناسی)

چنگار (پزشکی)

چنگار گوشتی (پزشکی)

چنگارزا (پزشکی)

چنگاره (جانورشناسی)

<hr> مترادف چنگال : پنجه، چنگ

مترادف چنگال : پنجه، چنگ

چنگال

چنگال (کشاورزی)

چنگال بزرگ

چنگال خرچنگ

چنگال دیس

چنگال سان

چنگال مرگ

چنگال کوک (فیزیک)

چنگال گوشت

چنگاله

چنگالک

چنگالی

چنگر

چنگر (جانورشناسی)

چنگلاهی

چنگلاهی (جانورشناسی)

چنگلوک

چنگه

چنگول زدن

چنگول سخت پوستان

چنگچه

چنگچه (موسیقی)

فارسی به انگلیسی

واژه های حرف "چ" - فارسی به انگلیسی