صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "چ" - فارسی به انگلیسی
چیدن سر شاخ و برگ
چیدن سر مو
چیدن سفره
چیدن مو
چیدن میوه با دست
چیدن و انباشتن
چیدن پشم گوسفند
چیده
چیر
چیره
چیره (خودمانی)
چیره (عامیانه)
چیره بودن
چیره دست
چیره دست (خودمانی)
چیره دست (عامیانه)
چیره دست شدن
چیره دستانه
چیره دستی
چیره شدن
چیره شدن بر
چیره شدن بر خشم
چیره شدن بر دشواری
چیره شدن بر غرور
چیرگرا
چیرگی
چیرگی ناپذیر
چیرگی گرای
چیری
چیز
چیز (خودمانی - ناپسند)
چیز (خودمانی)
چیز (عامیانه - ناپسند)
چیز (عامیانه)
چیز اساسی
چیز اضافه
چیز اضافه بر نیاز
چیز افزوده شده
چیز الصاق شده
چیز امیدوار کننده
چیز انصراف انگیز
چیز اهدایی
چیز بخش گر
چیز بدتر
چیز بدیع
چیز بدیمن
چیز برابر
چیز بسیار دشوار (عامیانه)
بیشتر