صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی
کارمنددار کردن
کارمندی
کارموفقیت آمیز (عامیانه)
کارن
کارناخوشایند
کارنامه
کارنامه (آموزش)
کارنامک
کارناوال
کارنده
کارندیده
کارنما
کارنمایان
کارنمود
کارنکن
کارنکوهیده
کارنگ
کارها و اصول اولیه (عامیانه)
کارهای بافتنی
کارهای بهزی گستر
کارهای ستمگرانه
کارهای عقب افتاده
کارهای ناتمام
کارهای چشمگیر
کارو کاسبی (عامیانه)
کاروان
کاروان ارابه و غیره
کاروان اسب سواران
کاروان طولانی
کاروان کالسکه و غیره
کاروان کامیون
کاروان کش
کاروان کشتی
کاروانسرا
کاروانسرادار
کاروانک
کاروانی
کارواژ (دستور زبان)
کارواژه
کارواژه (دستور زبان)
کارواژه ای
کارواژه پیوندگر (دستور زبان)
کارواژی
کاروبار
کارور
کارور (پزشکی و حقوق و هنرها)
کارورز
کارورزگاه
بیشتر