فارسی به انگلیسی

کالای چفته

کالب

کالب دار

کالباس

کالباس و گوشت پخته و پنیر

کالباس پر ادویه

<hr> مترادف کالبد : بدن، پیکر، تن، تنه، جسم، قالب، جسد، لاش، نعش، شکل، صورت، هیئت <hr> متضاد کالبد : نفس

مترادف کالبد : بدن، پیکر، تن، تنه، جسم، قالب، جسد، لاش، نعش، شکل، صورت، هیئت متضاد کالبد : نفس

کالبد

کالبد سنج

کالبد شناختی

کالبد شناس

کالبد شناسی

کالبد شکاف

کالبد شکافی

کالبد شکافی (پزشکی)

کالبد شکافی موجود زنده

کالبد شکافی کردن

کالبد شکافی کردن (پزشکی)

کالبد گشایی (پزشکی)

کالبدسنجی

کالبدشناس

کالبدشناسی

کالبدشکاف

<hr> مترادف کالبدشکافی : تشریح، کالبدشناسی، کالبدگشایی

مترادف کالبدشکافی : تشریح، کالبدشناسی، کالبدگشایی

کالبدشکافی

کالبدشکافی (پزشکی)

کالبدشکافی موجود زنده

کالبدشکافی کردن

کالبدشکافی کردن (پزشکی)

کالبدگشایی

کالبدی

کالتای باتلاقی (گیاه شناسی)

<hr> مترادف کالج : دانشکده، مدرسه عالی <hr> برابر پارسی : آموزشگاه

مترادف کالج : دانشکده، مدرسه عالی برابر پارسی : آموزشگاه

کالج

کالری

<hr> مترادف کالسکه : ارابه، درشکه، دلیجان، گاری، گردونه

مترادف کالسکه : ارابه، درشکه، دلیجان، گاری، گردونه

کالسکه

کالسکه بچه

کالسکه دوچرخه

کالسکه دوچرخه که توسط انسان کشیده می شود

کالسکه سبک

کالسکه سبک (محلی)

کالسکه سبک دو چرخه و یک اسبه

کالسکه سه اسبه

کالسکه سورتمه ای

کالسکه نشسته

کالسکه هانسوم

کالسکه و خدمه آن

کالسکه چهار چرخه

کالسکه چهار چرخه سر پوشیده

کالسکه چهارچرخه

<hr> مترادف کالسکه چی : درشکه چی، درشکه ران، سورچی، کالسکه ران

مترادف کالسکه چی : درشکه چی، درشکه ران، سورچی، کالسکه ران

کالسکه چی

واژه های حرف "ک" - فارسی به انگلیسی