صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ی" - فارسی به انگلیسی
یکصدم لیتر
یکصدمین
یکصدمین سال
یکطرفه نشان دادن
یکطرفه کردن
یکم
یکماهه
یکمی
یکمین
یکنفره
یکنفری
یکنواخت
یکنواخت (خودمانی)
یکنواخت (داستان و نمایش)
یکنواخت (عامیانه)
یکنواخت و خسته کننده
یکنواخت کردن
یکنواختی
یکنواختی و ملال انگیزی
یکه
یکه تاز
یکه خوردن
یکه خوردن از ترس
یکه خوری
یکه دادن
یکه زدن به
یکه شناس
یکه و تنها
یکه و تنها (شعر قدیم)
یکه و تنها رها کردن
یکه وارد کردن
یکهو
یکوقتی
یکپارچه
یکپارچه از نظر رنگ
یکپارچه سازی
یکپارچه شدن
یکپارچه شدگی
یکپارچه پنداشتن
یکپارچه کردن
یکپارچه کردن ملک
یکپارچگی
یکپارچگی علیرغم داشتن ملیت های مختلف
یکی
یکی از آنها
یکی از دوتا
یکی از پنج قلوها
یکی از چهار نسخه
بیشتر