صفحه اصلی
فارسی به انگلیسی
واژه های حرف "ی" - فارسی به انگلیسی
یکی انگاشتن (روانکاوی)
یکی بدو
یکی بدو کردن
یکی به دو
یکی به دو کردن
یکی به میخ و یکی به نعل زدن
یکی بود یکی نبود
یکی بودن
یکی در میان کردن
یکی دیگر
یکی سازی
یکی شدن
یکی شدن با
یکی پنداشتن
یکی چشم گاو است
یکی کردن
یکی یا دیگری
یکی یا هر دو
یکی یکی
یگان
یگان (ارتش)
یگان شعری مرکب از یک هجای موکد و دو هجای غیر موکد
یگان یگان
یگانستن
یگانش
یگانه
یگانه شدن
یگانه عصر خود
یگانه وار
یگانه کردن
یگانه کردن برای رفع تبعیض
یگانه گونه نوع خود
یگانگی
یگانگی ایجاد کردن
ییل
ییلاق
ییلاق رفتن
ییلاق و قشلاق کننده
ییلاق کردن
ییلاقی