پیشنهاد کاربران

ادریسیان ادارسه عرب

ادرین

ادرین اگراست

ادرین اگرست

ادرینا

ادرینا نعمت زاده

ادریکس

ادسو

ادش

ادع

<hr> مترادف ادعا : تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه <hr> برابر پارسی : خواست، دادخواهی، داو، داوش، داوی، داویدن، فراخواست

مترادف ادعا : تقاضا، توقع، خواست، داعیه، دعوی، مدعا، مطالبه برابر پارسی : خواست، دادخواهی، داو، داوش، داوی، داویدن، فراخواست

ادعا

<hr> برابر پارسی : ازآن خود دانستن، داویدن

برابر پارسی : ازآن خود دانستن، داویدن

ادعا کردن

ادعا کردن به دروغ

ادعا کننده

ادعا کنندگان

ادعانامه دادستان

ادعای باطل

ادعای بی اساس

ادعای خسارت

ادعای دروغین

ادعای غبن

ادعای مضحک هلندیها

ادعایی

ادعونی

ادعیه

<hr> برابر پارسی : آمیختن، درهم کردن، یکپارچه کردن، یکی کردن

برابر پارسی : آمیختن، درهم کردن، یکپارچه کردن، یکی کردن

ادغام

ادغام شدن

ادفع

ادلان

ادلاین

ادله

ادله اثبات دعوی

ادله اربعه

ادله تفصیلیه

ادله حسی

ادله متقی

ادلی

ادلیا

ادلیم

ادلین

<hr> مترادف ادم : ( آدم ) انسان، بشر، مردم، ناس، کس، نفر، ابوالبشر ، دیو <hr> متضاد ادم : ( آدم ) جانور، حیوان، دد <hr> برابر پارسی : ( آدم ) گیومرت

مترادف ادم : ( آدم ) انسان، بشر، مردم، ناس، کس، نفر، ابوالبشر ، دیو متضاد ادم : ( آدم ) جانور، حیوان، دد برابر پارسی : ( آدم ) گیومرت

واژه های حرف "ا" - پیشنهاد کاربران