پیشنهاد کاربران

<hr> مترادف تعامل : سروکار، واکنش <hr> برابر پارسی : همکنش

مترادف تعامل : سروکار، واکنش برابر پارسی : همکنش

تعامل

تعامل اجتماعی

تعامل کردن

تعاملی

<hr> مترادف تعاون : تعاضد، خودیاری، دست گیری، هم دستی، همیاری، یاری، خودیاری کردن، همیاری کردن <hr> برابر پارسی : همکاری، همراهی، دستیاری، هم یاری

مترادف تعاون : تعاضد، خودیاری، دست گیری، هم دستی، همیاری، یاری، خودیاری کردن، همیاری کردن برابر پارسی : همکاری، همراهی، دستیاری، هم یاری

تعاون

تعاونی کارگری

تعایش

تعایی

<hr> مترادف تعب : الم، بیدماغی، رنج، رنجوری، رنجه، زجر، زحمت، سختی، عذاب، عنت، کلال، گرفتاری، ماندگی، محنت، مرارت، مشقت، رنجه شدن، به زحمت افتادن، مانده شدن

مترادف تعب : الم، بیدماغی، رنج، رنجوری، رنجه، زجر، زحمت، سختی، عذاب، عنت، کلال، گرفتاری، ماندگی، محنت، مرارت، مشقت، رنجه شدن، به زحمت افتادن، مانده شدن

تعب

تعباندن

تعبد

تعبدی

تعبر

تعبنی

تعبید گاه ناپلئون

تعبیدن

<hr> مترادف تعبیر : بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح، اصطلاح، ترکیب، تمثیل، نقل، خواب گزاری، تلقی، عبارت، بیان کردن، تاویل کردن، تفسیر کردن، شرح دادن <hr> برابر پارسی : بازگویی، خواب گذاری، گزارش

مترادف تعبیر : بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح، اصطلاح، ترکیب، تمثیل، نقل، خواب گزاری، تلقی، عبارت، بیان کردن، تاویل کردن، تفسیر کردن، شرح دادن برابر پارسی : بازگویی، خواب گذاری، گزارش

تعبیر

<hr> برابر پارسی : خواب گزاری

برابر پارسی : خواب گزاری

تعبیر خواب

تعبیر عن

تعبیر کردن

<hr> مترادف تعبیه : آراستن، ساختن، آماده سازی، تهیه، جاسازی، آماده ساختن، قرار دادن، آماده کردن، حیله

مترادف تعبیه : آراستن، ساختن، آماده سازی، تهیه، جاسازی، آماده ساختن، قرار دادن، آماده کردن، حیله

تعبیه

تعبیه احتیال

<hr> مترادف تعبیه شدن : گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن

مترادف تعبیه شدن : گذاشته شدن، نصب شدن، جای گرفتن، قرار داده شدن

تعبیه شدن

تعبیه کردن

تعتذرین

تعتع

تعتمد

<hr> مترادف تعجب : بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب، به شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت زده شدن <hr> برابر پارسی : شگفت داشتن، شگفتایی، شگفتی

مترادف تعجب : بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب، به شگفت آمدن، حیرت کردن، شگفت زده شدن برابر پارسی : شگفت داشتن، شگفتایی، شگفتی

تعجب

تعجب انگیز

<hr> مترادف تعجب اور : ( تعجب آور ) اعجاب آمیز، حیرت انگیز، شگفت آور، شگفت انگیز، شگفتی زا <hr> برابر پارسی : ( تعجب آور ) شگفت انگیز

مترادف تعجب اور : ( تعجب آور ) اعجاب آمیز، حیرت انگیز، شگفت آور، شگفت انگیز، شگفتی زا برابر پارسی : ( تعجب آور ) شگفت انگیز

تعجب اور

تعجب زن

تعجب زیاد

تعجب و حیرت کردن

<hr> مترادف تعجب کردن : به شگفت آمدن، شگفت زده شدن، حیرت کردن، مبهوت گشتن

مترادف تعجب کردن : به شگفت آمدن، شگفت زده شدن، حیرت کردن، مبهوت گشتن

تعجب کردن

<hr> مترادف تعجیل : تبادر، تسریع، سرعت، شتابزدگی، شتاب، عجله، شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن <hr> برابر پارسی : شتاب کردن، شتافتن، کردن شتاب

مترادف تعجیل : تبادر، تسریع، سرعت، شتابزدگی، شتاب، عجله، شتاب کردن، شتافتن، عجله کردن برابر پارسی : شتاب کردن، شتافتن، کردن شتاب

تعجیل

<hr> مترادف تعجیل کردن : عجله کردن، شتاب کردن، شتافتن <hr> برابر پارسی : شتافتن

مترادف تعجیل کردن : عجله کردن، شتاب کردن، شتافتن برابر پارسی : شتافتن

تعجیل کردن

تعد

<hr> مترادف تعداد : اندازه، شمار، شماره، عدد، عده، مقدار، مقیاس، میزان، تعدید، شمارش، شمارش کردن، شمردن <hr> برابر پارسی : شمار، شماره، شمارش، شمارگان

مترادف تعداد : اندازه، شمار، شماره، عدد، عده، مقدار، مقیاس، میزان، تعدید، شمارش، شمارش کردن، شمردن برابر پارسی : شمار، شماره، شمارش، شمارگان

واژه های حرف "ت" - پیشنهاد کاربران