تازه کار و ناوارد

تازه کند داودلو

تازه کند سفلی

تازه کند معدن

تازهیدن

تازى

تازگاندن

تازگلیش

<hr> مترادف تازگی : تری، خرمی، طراوت، لطافت، شادابی ، اخیراً، جدید <hr> متضاد تازگی : پژمردگی، وارفتگی، کهنگی

مترادف تازگی : تری، خرمی، طراوت، لطافت، شادابی ، اخیراً، جدید متضاد تازگی : پژمردگی، وارفتگی، کهنگی

تازگی

تازگی و طراوت

تازگیدن

<hr> مترادف تازی : عرب ، تازیک، عربی، زبان عربی ، سگ شکاری <hr> متضاد تازی : عجم، پارسی، سگ گله، سگ معلم

مترادف تازی : عرب ، تازیک، عربی، زبان عربی ، سگ شکاری متضاد تازی : عجم، پارسی، سگ گله، سگ معلم

تازی

تازیان

تازیان در شاهنامه

تازیان عرب

<hr> مترادف تازیانه : سوط، شلاق، طره، قمچی، مقرعه

مترادف تازیانه : سوط، شلاق، طره، قمچی، مقرعه

تازیانه

تازیانه زنی

تازیانه ی باد

تازیانهیدن

تازیدن

<hr> مترادف تازیک : تازی، عرب ، غیر ترک، تاجیک، تاژیک <hr> متضاد تازیک : عجم

مترادف تازیک : تازی، عرب ، غیر ترک، تاجیک، تاژیک متضاد تازیک : عجم

تازیک

تازیکانه

تازیکستان

تازیکه

تازیکی

<hr> مترادف تاس : قدح، کاسه، طشت، طشت بزرگ، بی مو، طاس، کچل، کل ، کعبتین، اضطراب، بی قراری، تشویش، ناآرامی ، اندوه، ملالت <hr> متضاد تاس : مودار، قرار، آرامش، نشاط، شادی

مترادف تاس : قدح، کاسه، طشت، طشت بزرگ، بی مو، طاس، کچل، کل ، کعبتین، اضطراب، بی قراری، تشویش، ناآرامی ، اندوه، ملالت متضاد تاس : مودار، قرار، آرامش، نشاط، شادی

تاس

تاس اینه

تاس بالا

تاس ریختن

تاس ریز

تاس مخالف

تاس موافق

تاس پایین

تاس کباب

تاس گرفتن

تاسبر

تاسر حد مرگ

تاسع

<hr> مترادف تاسف : اسف، افسوس، اندوه، پشیمانی، تحسر، تلهف، حسرت، دریغ، غصه، غم، فسوس، لهف، ندامت، افسوس خوردن، اندوهناک شدن، حسرت داشتن، دریغ خوردن <hr> برابر پارسی : ( تأسف ) دریغ، افسوس، اندوه، شوربختی | افسوس، اندوه، دریغ، شوربختی

مترادف تاسف : اسف، افسوس، اندوه، پشیمانی، تحسر، تلهف، حسرت، دریغ، غصه، غم، فسوس، لهف، ندامت، افسوس خوردن، اندوهناک شدن، حسرت داشتن، دریغ خوردن برابر پارسی : ( تأسف ) دریغ، افسوس، اندوه، شوربختی | افسوس، اندوه، دریغ، شوربختی

تاسف

تاسف امیز

<hr> مترادف تاسف بار : اسف بار، اسف انگیز، اندوه بار، تاسف انگیز، حسرت بار، دریغ آلود <hr> متضاد تاسف بار : شعف انگیز <hr> برابر پارسی : اندوه بار

مترادف تاسف بار : اسف بار، اسف انگیز، اندوه بار، تاسف انگیز، حسرت بار، دریغ آلود متضاد تاسف بار : شعف انگیز برابر پارسی : اندوه بار

تاسف بار

تاسنده

<hr> مترادف تاسه : اضطراب، بی تابی، بی قراری، تشویش، تلواسه، نگرانی، اندوه، حزن، غم، ملالت ، غربت زدگی، غم غربت، نوستالژی، بغض، عقده، ویار، له له زدن <hr> متضاد تاسه : نشاط، شادی

مترادف تاسه : اضطراب، بی تابی، بی قراری، تشویش، تلواسه، نگرانی، اندوه، حزن، غم، ملالت ، غربت زدگی، غم غربت، نوستالژی، بغض، عقده، ویار، له له زدن متضاد تاسه : نشاط، شادی

تاسه

تاسه خیز

تاسپیس

<hr> مترادف تاسی : اقتدا، اقتفا، پیروی، تبعیت، اقتدا کردن، پیروی کردن

مترادف تاسی : اقتدا، اقتفا، پیروی، تبعیت، اقتدا کردن، پیروی کردن

واژه های حرف "ت" - پیشنهاد کاربران