رفع و رجوع

<hr> برابر پارسی : زدودن، برکشیدن

برابر پارسی : زدودن، برکشیدن

رفع کردن

رفع گیر

رفع ید

<hr> مترادف رفعت : ارتفاع، اوج، بزرگی، بلندی، تعالی، شرف، علو، والایی <hr> برابر پارسی : فر، والایی، بزرگی، بزرگواری، افراشتگی

مترادف رفعت : ارتفاع، اوج، بزرگی، بلندی، تعالی، شرف، علو، والایی برابر پارسی : فر، والایی، بزرگی، بزرگواری، افراشتگی

رفعت

<hr> مترادف رفقا : احبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران <hr> متضاد رفقا : دشمنان <hr> برابر پارسی : دوستان

مترادف رفقا : احبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران متضاد رفقا : دشمنان برابر پارسی : دوستان

رفقا

رفقاء

رفلکتور

<hr> برابر پارسی : بازتاب

رفلکس

رفه

رفو

رفورماسیون

<hr> مترادف رفوزه : ردشده، مردود، ناکام، ناموفق <hr> متضاد رفوزه : قبول <hr> برابر پارسی : رد شده، واخورده، وازده

مترادف رفوزه : ردشده، مردود، ناکام، ناموفق متضاد رفوزه : قبول برابر پارسی : رد شده، واخورده، وازده

رفوزه

رفوزه شدن

رفوزه کردن

رفوژ

رفوژ جاده

رفوکار

رفوگر

رفیدا

رفیده

<hr> مترادف رفیع : بلند، مرتفع، بلندپایه، بلندقدر، جلیل، شامخ، منیع، والا <hr> برابر پارسی : بلند پایه، والا، بلند بالا، افراشته، بالا بلند، برجسته، بلند

مترادف رفیع : بلند، مرتفع، بلندپایه، بلندقدر، جلیل، شامخ، منیع، والا برابر پارسی : بلند پایه، والا، بلند بالا، افراشته، بالا بلند، برجسته، بلند

رفیع

رفیع اباد

رفیع الله

رفیع و بلند مرتبه

رفیع و مرتفع

رفیعی

<hr> مترادف رفیق : انیس، حبیب، خلیل، دمخور، دوست، دوستدار، مصاحب، همدم، همراه، همنشین، هم نفس، یار، فاسق <hr> متضاد رفیق : دشمن <hr> برابر پارسی : دوست، همدل، همراه، یار

مترادف رفیق : انیس، حبیب، خلیل، دمخور، دوست، دوستدار، مصاحب، همدم، همراه، همنشین، هم نفس، یار، فاسق متضاد رفیق : دشمن برابر پارسی : دوست، همدل، همراه، یار

رفیق

رفیق اخر من

رفیق باز

رفیق به اذری

رفیق درسخوان

رفیق دوست

رفیق روسی

رفیق شفیق

رفیق فابریک

رفیق لاش خور

رفیق من

رفیق مهربان

رفیق نیمه راه

رفیق هندی

رفیق و دوست

رفیق و متفق الرای

رفیق و یار پت

رفیق یک رنگ و موافق

<hr> مترادف رفیقه : فاسق، معشوقه، نشمه <hr> متضاد رفیقه : رفیق

مترادف رفیقه : فاسق، معشوقه، نشمه متضاد رفیقه : رفیق

واژه های حرف "ر" - پیشنهاد کاربران