روح ناطقه

روح هراسی

روح و خانم میور

روح پر فتوح

روح پلید

روح پیوند

روح گرفتن

روحا

روحان

روحانا

<hr> مترادف روحانی : آخوند، کاتوزی، مجتهد، ملا، روحی، معنوی، ملکوتی ، جسمانی <hr> متضاد روحانی : غیرروحانی <hr> برابر پارسی : ایرمان، دین یار، کاتوزی، مُغمَرد، مینوی، وخشی

مترادف روحانی : آخوند، کاتوزی، مجتهد، ملا، روحی، معنوی، ملکوتی ، جسمانی متضاد روحانی : غیرروحانی برابر پارسی : ایرمان، دین یار، کاتوزی، مُغمَرد، مینوی، وخشی

روحانی

روحانی بودایی

روحانی دین هندو

روحانی زرتشتی

روحانی زردشت

روحانی مسیحی

روحانی مشروطه خواه

روحانی مصریان باستان

روحانی یهودی

روحانیان

<hr> برابر پارسی : دین بران

روحانیت

<hr> برابر پارسی : دین مداران

برابر پارسی : دین مداران

روحانیون

روحانیون زرتشتی

روحبخش

روحش شاد

روحم

روحنا فداء

روحنواز

روحوضی

<hr> مترادف روحی : روحانی، معنوی، روانی <hr> متضاد روحی : مادی <hr> برابر پارسی : روانی، مینوی

مترادف روحی : روحانی، معنوی، روانی متضاد روحی : مادی برابر پارسی : روانی، مینوی

روحی

روحی فداک

<hr> مترادف روحیات : خلقیات، رسوم، عادات

مترادف روحیات : خلقیات، رسوم، عادات

روحیات

روحینه

<hr> برابر پارسی : خوی

روحیه

روحیه تیمی

روحیه دادن

روحیه دادن به

روحیه نیک اندیشی

روحیه گرفتن

روخان

روخانه

روخنه

روخوانی

روخوش

<hr> مترادف رود : جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر، جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک، ساز

مترادف رود : جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر، جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک، ساز

واژه های حرف "ر" - پیشنهاد کاربران