<hr> مترادف رژیم : نظام، ترتیب، روش، سبک، طرز، احتماء، برنامه غذایی، پرهیز، خوشه <hr> متضاد رژیم : ناپرهیزی <hr> برابر پارسی : فرمانروایی، سازگان، هنجار، روش، فرماندهی، فرمانده، فرمانروای

مترادف رژیم : نظام، ترتیب، روش، سبک، طرز، احتماء، برنامه غذایی، پرهیز، خوشه متضاد رژیم : ناپرهیزی برابر پارسی : فرمانروایی، سازگان، هنجار، روش، فرماندهی، فرمانده، فرمانروای

رژیم

رژیم بازی

رژیم بعث

رژیم بین المللی

رژیم غدایی

<hr> برابر پارسی : دستور خوراک

برابر پارسی : دستور خوراک

رژیم غذایی

رژیم گرفتن

رژیمان

رژیمند

رژین

رژینه

رژیوان

<hr> مترادف رک : آشکار، بی پروا، بی پرده، بی تعارف، بی تکلف، ساده، صاف وپوست کنده، صریح <hr> متضاد رک : درلفافه

مترادف رک : آشکار، بی پروا، بی پرده، بی تعارف، بی تکلف، ساده، صاف وپوست کنده، صریح متضاد رک : درلفافه

رک

رک روش

رک رک

رک رکک کردن

رک زده

رک هرم و گنبد و منار رک و نار به انگلیسی اسپایر و هلم اسپایر

رک و پوست کنده

<hr> مترادف رک گویی : صراحت، صراحت لهجه

مترادف رک گویی : صراحت، صراحت لهجه

رک گویی

رکاب

رکاب السحاب

رکاب دوچرخه

رکاب زدن

رکاب زن

رکاب میزند

رکاب و تسمه

رکاب کشیدن

رکاب گران کردن

رکابدار

رکابدارکلا

رکابه

رکابی

رکاما

رکاک

رکاکت رای

رکاکت عقل

رکب

رکب خوردن

رکب زدن

رکت

رکج

رکز

رکزا

رکسا

رکسانا

رکسو

رکع

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "ر" - پیشنهاد کاربران