شاخلوس

<hr> مترادف شاخه : ازگ، غصن، شجن، شعبه، فرع، گروه، شاخابه، شاخ

مترادف شاخه : ازگ، غصن، شجن، شعبه، فرع، گروه، شاخابه، شاخ

شاخه

شاخه ای از بی مهرگان ابزی

شاخه ای از علم ریاضی

شاخه ای از علم فیزیک

شاخه ای از علم مکانیک

شاخه ای از فیزیک

شاخه ای از مهندسی

شاخه ای از مهندسی که دانشی راهبردی دارد

شاخه ای از مکانیک

شاخه باریک درخت

شاخه بر

شاخه برهنه

شاخه تازه روییده

شاخه خرد کن

شاخه خرما

شاخه درخت

شاخه درخت در حل جدول

شاخه روان شناسی

شاخه شاخه شده

شاخه فرعی

شاخه مکانیک

شاخه نبات

شاخه نورسته

شاخه نورسته درخت

شاخه های زیتون

شاخه های فیزیک

شاخه وان

شاخه کوچک

شاخه ی درخت

شاخهیدن

شاخوان

شاخوره

شاخوس

شاخک حشره

شاخکها

شاخکی

<hr> مترادف شاد : بانشاط، بشاش، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشدل، خوشوقت، زنده دل، سردماغ، شادمان، شنگول، فارغ، مبتهج، محظوظ، مسرور، مشعوف <hr> متضاد شاد : اندوهگین، مغموم

مترادف شاد : بانشاط، بشاش، خرم، خشنود، خندان، خوش، خوشحال، خوشدل، خوشوقت، زنده دل، سردماغ، شادمان، شنگول، فارغ، مبتهج، محظوظ، مسرور، مشعوف متضاد شاد : اندوهگین، مغموم

شاد

شاد امدن

شاد باد

شاد بودن

شاد زی

شاد شدن

شاد و با نشاط

شاد کردن

شاد کننده

<hr> مترادف شاداب : آبدار، پرآب، باطراوت، تروتازه، خرم، شادمان <hr> متضاد شاداب : پژمرده

مترادف شاداب : آبدار، پرآب، باطراوت، تروتازه، خرم، شادمان متضاد شاداب : پژمرده

شاداب

<hr> مترادف شادابی : آبداری، تازگی، خرمی، طراوت <hr> متضاد شادابی : پژمردگی

مترادف شادابی : آبداری، تازگی، خرمی، طراوت متضاد شادابی : پژمردگی

شادابی

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "ش" - پیشنهاد کاربران