شاویدن

شاپ

شاپاره

شاپای مجله

شاپروک

شاپرک

<hr> مترادف شاپور : شاهپور، شاهزاده، شهزاد، شهزاده، ملکزاده <hr> متضاد شاپور : شاهدخت، شهدخت

مترادف شاپور : شاهپور، شاهزاده، شهزاد، شهزاده، ملکزاده متضاد شاپور : شاهدخت، شهدخت

شاپور

شاپور دوم ساسانی

شاپور شهبازی

شاژور

شاک

شاک السلاح

شاک زدن

شاکتی

شاکتی بات

<hr> مترادف شاکر : حقگزار، سپاسگزار، شکرگزار، شکور، نمک شناس <hr> متضاد شاکر : کافر، ناسپاس <hr> برابر پارسی : چاکر، سپاسگزار، ستایشگر

مترادف شاکر : حقگزار، سپاسگزار، شکرگزار، شکور، نمک شناس متضاد شاکر : کافر، ناسپاس برابر پارسی : چاکر، سپاسگزار، ستایشگر

شاکر

شاکران

شاکساران

<hr> برابر پارسی : ساختار

شاکله

شاکه

شاکو

شاکول

شاکومی

<hr> مترادف شاکی : شکایتمند، عارض، گلایه مند، گله مند، متظلم، معترض <hr> برابر پارسی : گله مند، دادخواه، دادجو

مترادف شاکی : شکایتمند، عارض، گلایه مند، گله مند، متظلم، معترض برابر پارسی : گله مند، دادخواه، دادجو

شاکی

شاکین

شاگا

<hr> مترادف شاگرد : پیرو، تلمیذ، دانش آموز، کارآموز، متعلم، متلمذ، محصل، پادو، نوچه <hr> متضاد شاگرد : استاد

مترادف شاگرد : پیرو، تلمیذ، دانش آموز، کارآموز، متعلم، متلمذ، محصل، پادو، نوچه متضاد شاگرد : استاد

شاگرد

شاگرد استاد

شاگرد اول

شاگرد بوعلی سینا

شاگرد تالس

شاگرد دکان

شاگرد رسن تاب

شاگرد سوم

شاگرد شبانه روزی

شاگرد مغازه

شاگرد ممتاز

شاگرد میر عماد

شاگرد میرعماد

شاگردان

شاگردیدن

شاگلین

شایا

شایائی

شایار

<hr> مترادف شایان : برازنده، درخور، سزاوار، لایق، معتنابه

مترادف شایان : برازنده، درخور، سزاوار، لایق، معتنابه

شایان

شایان به چینی

شایان توجه

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "ش" - پیشنهاد کاربران