<hr> مترادف شبکور : خفاش، شب پره، وطواط

مترادف شبکور : خفاش، شب پره، وطواط

شبکور

شبکۀ علیت

شبکیه

<hr> مترادف شبگرد : داروغه، عسس، گزمه، میربازار، میرشب، شب پوی، شبرو

مترادف شبگرد : داروغه، عسس، گزمه، میربازار، میرشب، شب پوی، شبرو

شبگرد

شبگردان

<hr> مترادف شبگیر : شب خیز، سحر، سحرگاه

مترادف شبگیر : شب خیز، سحر، سحرگاه

شبگیر

شبیح سوسمار

<hr> مترادف شبیخون : تک، تهاجم، حمله، شب تاز، قتل عام، یورش

مترادف شبیخون : تک، تهاجم، حمله، شب تاز، قتل عام، یورش

شبیخون

شبیخون اوردن

شبیخون رفتن

شبیخون فرهنگی

شبیر

شبین

شبینه

شبینه شدن

<hr> مترادف شبیه : تالی، جور، عوض، قبیل، قرین، کفو، ماننده، مانسته، مانند، متشابه، متماثل، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، هماننده، همانند، همسان، تعزیه، نمایش <hr> متضاد شبیه : متضاد، مختلف <hr> برابر پارسی : مانند، همانند، همدیس، همسان، همگون

مترادف شبیه : تالی، جور، عوض، قبیل، قرین، کفو، ماننده، مانسته، مانند، متشابه، متماثل، مثل، مشابه، نظیر، نمونه، هماننده، همانند، همسان، تعزیه، نمایش متضاد شبیه : متضاد، مختلف برابر پارسی : مانند، همانند، همدیس، همسان، همگون

شبیه

شبیه به هم بودن

<hr> برابر پارسی : مانیدن

شبیه بودن

شبیه خوانی تولون

شبیه خون

شبیه ساز

<hr> مترادف شبیه سازی : تشبیه، مشابه سازی، همگون سازی، تعزیه گردانی

مترادف شبیه سازی : تشبیه، مشابه سازی، همگون سازی، تعزیه گردانی

شبیه سازی

شبیه و مانند

شبیه و نظیر

شبیه چیزی بودن

شبیک

شت

شت گای

<hr> مترادف شتا : زمستان، گرسنه، ناهار <hr> متضاد شتا : صیف

مترادف شتا : زمستان، گرسنه، ناهار متضاد شتا : صیف

شتا

<hr> مترادف شتاب : تسریع، تعجیل، تندی، سرعت، عجله <hr> متضاد شتاب : درنگ، کندی

مترادف شتاب : تسریع، تعجیل، تندی، سرعت، عجله متضاد شتاب : درنگ، کندی

شتاب

شتاب اور

شتاب اوردن

شتاب به عمل امدن

شتاب جاذبه

شتاب دهنده کسب و کار

شتاب دهی

شتاب مرگ

شتاب کردن

<hr> مترادف شتابان : به سرعت، به شتاب، تند، سریعاً، عجول <hr> متضاد شتابان : به کندی

مترادف شتابان : به سرعت، به شتاب، تند، سریعاً، عجول متضاد شتابان : به کندی

شتابان

شتابان رفتن

شتابان می رفت

<hr> مترادف شتابزدگی : تعجیل، شتاب، عجله <hr> متضاد شتابزدگی : تانی

مترادف شتابزدگی : تعجیل، شتاب، عجله متضاد شتابزدگی : تانی

شتابزدگی

<hr> مترادف شتابنده : سریع، شتابزده، عجول <hr> متضاد شتابنده : کند

مترادف شتابنده : سریع، شتابزده، عجول متضاد شتابنده : کند

واژه های حرف "ش" - پیشنهاد کاربران