ضربه نواختن

ضربه پا

ضربه پا به توپ

ضربه پا به شکم در تکواندو

ضربه پا در شکم در تکواندو

ضربه پیچ دار در تنیس

ضربه چرخشی

ضربه گیر بادی ثابت

ضربه گیر طنابی پاشنه

ضربه ی تور نعلی شکل

ضربه ی قلم مو

ضربه ی نهایی

ضربه ی نیمه ی زمین

ضربه ی هل

ضرد

<hr> مترادف ضرر : آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه <hr> متضاد ضرر : نفع <hr> برابر پارسی : زیان، آسیب، گزند

مترادف ضرر : آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه متضاد ضرر : نفع برابر پارسی : زیان، آسیب، گزند

ضرر

ضرر زدن

ضرر مالی

ضرر ناشی از

ضرر و زیان

ضرر کردن

ضرس

ضرس العجوز

<hr> برابر پارسی : به درستی، بی گفتگو، درست

برابر پارسی : به درستی، بی گفتگو، درست

ضرس قاطع

<hr> مترادف ضرغام : اسد، شیر، صفدر، ضیغم، بهادر، بی باک، دلاور، شجاع <hr> برابر پارسی : دلاور، دلیر، شیراوژن

مترادف ضرغام : اسد، شیر، صفدر، ضیغم، بهادر، بی باک، دلاور، شجاع برابر پارسی : دلاور، دلیر، شیراوژن

ضرغام

ضرفیت

ضره

<hr> مترادف ضرور : بایسته، دربایست، لازم، واجب <hr> متضاد ضرور : غیرضرور، غیرواجب

مترادف ضرور : بایسته، دربایست، لازم، واجب متضاد ضرور : غیرضرور، غیرواجب

ضرور

ضرور لازم

<hr> مترادف ضرورت : احتیاج، اقتضا، حاجت، لزوم، ناچاری، نیاز، وجوب، هرآینگی، اجبار، الزام <hr> برابر پارسی : بایستگی، ناچاری، ناگزیر، نیاز

مترادف ضرورت : احتیاج، اقتضا، حاجت، لزوم، ناچاری، نیاز، وجوب، هرآینگی، اجبار، الزام برابر پارسی : بایستگی، ناچاری، ناگزیر، نیاز

ضرورت

ضرورت اجتناب ناپذیر

ضرورت داشتن

ضرورتا

ضرورتر

<hr> مترادف ضروری : الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب، ناچار، ناگزیر، توالت، دستشویی <hr> متضاد ضروری : غیرضروری <hr> برابر پارسی : بایسته، ناچار، ناگزیر

مترادف ضروری : الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب، ناچار، ناگزیر، توالت، دستشویی متضاد ضروری : غیرضروری برابر پارسی : بایسته، ناچار، ناگزیر

ضروری

<hr> برابر پارسی : نیازین است

برابر پارسی : نیازین است

ضروری است

ضروری و لازم

ضروریات

ضرونی

<hr> برابر پارسی : توان، درانگارش، درسد، نرخ

واژه های حرف "ض" - پیشنهاد کاربران