پیشنهاد کاربران

ضلت

<hr> مترادف ضلع : بر، پهلو، جانب، کنار، ور، دنده <hr> برابر پارسی : پهلو، بَر، دنده، بر، دیواره، راستا، راسته

مترادف ضلع : بر، پهلو، جانب، کنار، ور، دنده برابر پارسی : پهلو، بَر، دنده، بر، دیواره، راستا، راسته

ضلع

ضلع روبه روی زاویه قائم در مثلث

ضلع سومی

ضلع مستعطیل

ضلیل

<hr> برابر پارسی : پیش

ضم

ضم امین

ضم گردانیدن

ضما

<hr> مترادف ضماد : بریزه، پماد، مرهم

مترادف ضماد : بریزه، پماد، مرهم

ضماد

ضماد کردن

ضمامیم و تعلیقات

<hr> مترادف ضمان : پیمان، تعهد، ذمه دار، ضمانت، عهد، عهده گیر، کفالت، وعده <hr> برابر پارسی : پذیرفتن

مترادف ضمان : پیمان، تعهد، ذمه دار، ضمانت، عهد، عهده گیر، کفالت، وعده برابر پارسی : پذیرفتن

ضمان

ضمان امان

ضمان جریره

ضمان درک

ضمان سلامت

ضمان ضم ذمه

ضمان عهده

ضمان غرور

ضمان قهری

ضمان ید

<hr> مترادف ضمانت : پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه <hr> برابر پارسی : پایندانی، پایبندانی، برگردن گیری، پیمانگری

مترادف ضمانت : پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه برابر پارسی : پایندانی، پایبندانی، برگردن گیری، پیمانگری

ضمانت

ضمانت اجرا

ضمانت اجرایی

ضمانت شده

<hr> برابر پارسی : پایند نامه، پیمان نامه

برابر پارسی : پایند نامه، پیمان نامه

ضمانت نامه

ضمانت کالا

<hr> برابر پارسی : پایندیدن

ضمانت کردن

ضمانت کفالت

ضمانت کننده

ضمایر

ضمایر اشاره

ضمایر فاعلی در زبان المانی

<hr> مترادف ضمایم : پیوست ها، متعلقات، ملحقات <hr> برابر پارسی : پیوست ها

مترادف ضمایم : پیوست ها، متعلقات، ملحقات برابر پارسی : پیوست ها

ضمایم

ضمب

ضمر

ضمم

<hr> مترادف ضمن : اثنا، حین، خلال، طی، بین، داخل، درون، میان <hr> برابر پارسی : درون، میان، توی، میانه، افزون ، افزون بر، درکنار

مترادف ضمن : اثنا، حین، خلال، طی، بین، داخل، درون، میان برابر پارسی : درون، میان، توی، میانه، افزون ، افزون بر، درکنار

ضمن

ضمن العقد

<hr> برابر پارسی : پیوست به اینکه

برابر پارسی : پیوست به اینکه

ضمن اینکه

ضمن خدمت

<hr> مترادف ضمنا : اشارتاً، اشاری، بعلاوه، درضمن <hr> متضاد ضمنا : تلویحاً <hr> برابر پارسی : هم چنین، نیز، دراین میان، با آنکه، باهمه این ها، افزون برین، در پیوست | ( ضمناً ) همچنین، در این میان، از سویی، از سوی دیگر

مترادف ضمنا : اشارتاً، اشاری، بعلاوه، درضمن متضاد ضمنا : تلویحاً برابر پارسی : هم چنین، نیز، دراین میان، با آنکه، باهمه این ها، افزون برین، در پیوست | ( ضمناً ) همچنین، در این میان، از سویی، از سوی دیگر

ضمنا

ضمنی

ضمه

<hr> مترادف ضمیر : اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان <hr> برابر پارسی : دل، نهان، درون، سرشت، نهاد، اندرون، منش

مترادف ضمیر : اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان برابر پارسی : دل، نهان، درون، سرشت، نهاد، اندرون، منش

واژه های حرف "ض" - پیشنهاد کاربران