عتیقه و قدیمی

عثامه

عثایر

عثرت جوی

عثرت گوی

عثرته

عثمان

عثمان بن عفان

عثمانوند

عثور یافتن

عثکول

<hr> مترادف عجالتا : اکنون، اینک، فعلاً، هم اکنون، بی درنگ، فوراً

مترادف عجالتا : اکنون، اینک، فعلاً، هم اکنون، بی درنگ، فوراً

عجالتا

عجاله الوقت

عجایب

عجایب اثمار

عجایب البحر

عجایب البلدان

عجایب سبعه

عجایب صنع

عجایب نامه

عجایب نسناس

عجایب هفت گانه

عجایب هفت گانه جهان

<hr> مترادف عجب : تعجب، حیرت، شگفت، شگفتی، عجیب | تکبر، خودبینی، خودخواهی، غرور، نازش <hr> برابر پارسی : منی، خودستایی، خودبینی، شگفت، شگرف، شگفت انگیز، شگفت آور، شگفتی

مترادف عجب : تعجب، حیرت، شگفت، شگفتی، عجیب | تکبر، خودبینی، خودخواهی، غرور، نازش برابر پارسی : منی، خودستایی، خودبینی، شگفت، شگرف، شگفت انگیز، شگفت آور، شگفتی

عجب

عجب رود

عجب کردن

عجب گلی

<hr> مترادف عجبا : شگفتا <hr> برابر پارسی : شگفتا

مترادف عجبا : شگفتا برابر پارسی : شگفتا

عجبا

عجبت

عجبناک

<hr> مترادف عجز : استیصال، اضطرار، بیچارگی، درماندگی، زبونی، سستی، ناتوانی <hr> برابر پارسی : درماندگی، بیچارگی، ناتوانی

مترادف عجز : استیصال، اضطرار، بیچارگی، درماندگی، زبونی، سستی، ناتوانی برابر پارسی : درماندگی، بیچارگی، ناتوانی

عجز

عجز لابه

عجز و زاری

عجز و لابه

<hr> مترادف عجل : گوساله

عجل

عجل الله

عجل الله تعالی فرجه

عجل الله فرج

<hr> مترادف عجله : تسریع، تعجیل، سرعت، شتاب، شتابزدگی، شتابندگی <hr> متضاد عجله : تأمل، درنگ <hr> برابر پارسی : شتاب، تندی، تیزی، چابکی

مترادف عجله : تسریع، تعجیل، سرعت، شتاب، شتابزدگی، شتابندگی متضاد عجله : تأمل، درنگ برابر پارسی : شتاب، تندی، تیزی، چابکی

عجله

عجله دارم

عجله داشتن

عجله سرعت

عجله و تندی

<hr> برابر پارسی : شتافتن، شتاب کردن

برابر پارسی : شتافتن، شتاب کردن

عجله کردن

<hr> برابر پارسی : شتاب کن

عجله کن

<hr> مترادف عجم : پارس، فارس، ایرانی، پارسی، غیرعرب <hr> متضاد عجم : تازی، عرب <hr> برابر پارسی : گُنگ، لال، بيگانه

مترادف عجم : پارس، فارس، ایرانی، پارسی، غیرعرب متضاد عجم : تازی، عرب برابر پارسی : گُنگ، لال، بيگانه

واژه های حرف "ع" - پیشنهاد کاربران