<hr> مترادف قرص : استوار، ثابت، سفت، محکم، حب، دانه، گرده <hr> برابر پارسی : استوار و راست

مترادف قرص : استوار، ثابت، سفت، محکم، حب، دانه، گرده برابر پارسی : استوار و راست

قرص

قرص m d

قرص اعصاب

قرص جوشان

قرص خواب اور

قرص خورشبد

قرص خورشید

قرص قمر

قرص لاغری

قرص ماه

قرص نان

قرصم

قرصک

قرصک زدن

قرصی

<hr> مترادف قرض : استقراض، بدهی، دین، قرضه، نسیه، وام، بریدن، قطع کردن، گسستن <hr> متضاد قرض : طلب <hr> برابر پارسی : وام، بدهی، بدهکاری

مترادف قرض : استقراض، بدهی، دین، قرضه، نسیه، وام، بریدن، قطع کردن، گسستن متضاد قرض : طلب برابر پارسی : وام، بدهی، بدهکاری

قرض

قرض از مزاحمت

<hr> برابر پارسی : وام بی بهره

برابر پارسی : وام بی بهره

قرض الحسنه

<hr> برابر پارسی : وام دادن

قرض دادن

قرض و وام

قرض گرفتن

<hr> مترادف قرضه : استقراض، دین، قرض، وام

مترادف قرضه : استقراض، دین، قرض، وام

قرضه

قرطاء

<hr> مترادف قرطاس : پاپیروس، کاغذ، دستخط، مراسله، مکتوب، نامه

مترادف قرطاس : پاپیروس، کاغذ، دستخط، مراسله، مکتوب، نامه

قرطاس

<hr> مترادف قرطاس بازی : بوروکراسی، دیوان سالاری، کاغذبازی

مترادف قرطاس بازی : بوروکراسی، دیوان سالاری، کاغذبازی

قرطاس بازی

قرطاول

قرطبه کوردوبا

قرطمالو

قرطن

قرطه

قرطو و قراطیا

قرطی

قرظ

قرعاکبا

قرعلیوند

<hr> مترادف قرعه : پشک، سهم، قسمت، نصیب <hr> برابر پارسی : بخت

مترادف قرعه : پشک، سهم، قسمت، نصیب برابر پارسی : بخت

قرعه

قرعه افتادن

<hr> برابر پارسی : بخت آزمایی

برابر پارسی : بخت آزمایی

قرعه کشی

قرعه کشی کردن

قرغن

قرغنه

قرغیه

قرفا

قرفد

قرفصاء

قرفلون

قرفه

<hr> مترادف قرق : حفاظت، قدغن، ممنوع الورود <hr> برابر پارسی : بازداری

مترادف قرق : حفاظت، قدغن، ممنوع الورود برابر پارسی : بازداری

واژه های حرف "ق" - پیشنهاد کاربران