<hr> مترادف نفله : تباه، تلف، نابود، نیست، ضعیف، مردنی

مترادف نفله : تباه، تلف، نابود، نیست، ضعیف، مردنی

نفله

نفلیم

نفه

نفهمید

نفهمیده

<hr> مترادف نفوذ : رخنه، رسوخ، سرایت، تاثیر، نفاذ، اعتبار، توانایی، قدرت <hr> برابر پارسی : رخنه، راه یابی، فرو روی، راه یابی، رهیافت، فروروی

مترادف نفوذ : رخنه، رسوخ، سرایت، تاثیر، نفاذ، اعتبار، توانایی، قدرت برابر پارسی : رخنه، راه یابی، فرو روی، راه یابی، رهیافت، فروروی

نفوذ

نفوذ اینترنتی

نفوذ ناپذیر

نفوذ ناپذیری

نفوذ پذیر

نفوذ پذیری

نفوذ پذیرین

نفوذ کرد

<hr> برابر پارسی : سوراخ کردن، رخنه کردن

برابر پارسی : سوراخ کردن، رخنه کردن

نفوذ کردن

نفوذ کننده

نفوذگر رایانه ای

<hr> مترادف نفور : بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر، نفرت انگیز

مترادف نفور : بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر، نفرت انگیز

نفور

نفور گشتن

نفوز

<hr> مترادف نفوس : اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض <hr> برابر پارسی : ها مردم، دل

مترادف نفوس : اهالی، جمعیت، سکنه، اشخاص، مردم، ازدحام، حدس، فال، فرض برابر پارسی : ها مردم، دل

نفوس

<hr> مترادف نفی : انکار، باطل، بطلان، رد، نسخ، منع، نهی، تبعید، طرد <hr> متضاد نفی : اثبات <hr> برابر پارسی : راندن، دورکردن، بیرون کردن

مترادف نفی : انکار، باطل، بطلان، رد، نسخ، منع، نهی، تبعید، طرد متضاد نفی : اثبات برابر پارسی : راندن، دورکردن، بیرون کردن

نفی

نفی البلد

نفی الشی ء بایجابه

<hr> مترادف نفی بلد : اخراج، تبعید

مترادف نفی بلد : اخراج، تبعید

نفی بلد

نفی در کلمه

نفی سبیل

نفی سلب

نفی عامیانه

نفی نسب

نفیا

نفیا و اثباتا

<hr> مترادف نفیر : بوق، صور، کرنا، آواز، فریاد

مترادف نفیر : بوق، صور، کرنا، آواز، فریاد

نفیر

نفیراتش

نفیرم

<hr> مترادف نفیس : ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت، اعلا، عالی، لوکس، ممتاز، آنتیک، عتیقه <hr> برابر پارسی : گرانبها، گرانمایه، ارزنده، باارزش

مترادف نفیس : ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت، اعلا، عالی، لوکس، ممتاز، آنتیک، عتیقه برابر پارسی : گرانبها، گرانمایه، ارزنده، باارزش

نفیس

نفیسا

نفیسه

<hr> مترادف نق : غر، غرغر، غرولند، لندش، نق نق

مترادف نق : غر، غرغر، غرولند، لندش، نق نق

نق

نق دادن

نق زدن

نق نق

نق نق زد

نق نق کردن

<hr> مترادف نقاب : برقع، پیچه، حجاب، روبنده، روبند، غاشیه، مقصوره، مقنعه، ماسک <hr> برابر پارسی : پیچه، روبنده، رخ پوشه

مترادف نقاب : برقع، پیچه، حجاب، روبنده، روبند، غاشیه، مقصوره، مقنعه، ماسک برابر پارسی : پیچه، روبنده، رخ پوشه

واژه های حرف "ن" - پیشنهاد کاربران