<hr> معنی : علم شیمی <hr> معانی دیگر : شیمی، (عامیانه) ترکیب یا ساختمان یا ماهیت گروه یا فرد یا موقعیت، تاثیر عاطفی متقابل، جاذبه ی جنسی متقابل، خواص شیمیایی ماده ی به خصوصی، هر فرایندی که مانند علم شیمی مستلزم فرو کافت (analysis) و هم نهشت (synthesis) باشد

معنی : علم شیمی معانی دیگر : شیمی، (عامیانه) ترکیب یا ساختمان یا ماهیت گروه یا فرد یا موقعیت، تاثیر عاطفی متقابل، جاذبه ی جنسی متقابل، خواص شیمیایی ماده ی به خصوصی، هر فرایندی که مانند علم شیمی مستلزم فرو کافت (analysis) و هم نهشت (synthesis) باشد

chemistry

chemistry between somebody

chemistry major

chemists

chemisttry

chemo brain

chemo fog

chemoautotroph

chemoembolization

chemogenetics

chemoheterotroph

chemokines

chemokinesis

chemolithotroph

chemolysis

chemometric

chemometricians

chemonucleolysis

chemoorganotroph

chemopreventive

<hr> (کالبد شناسی) گیرنده ی شیمیایی، بخشی از انتهای عصب (معمولا نوعی پروتئین) که مواد شیمیایی مولد مزه و بو و غیره را همبست (bind) می کند

(کالبد شناسی) گیرنده ی شیمیایی، بخشی از انتهای عصب (معمولا نوعی پروتئین) که مواد شیمیایی مولد مزه و بو و غیره را همبست (bind) می کند

chemoreceptor

chemoreceptors

chemoresistance

chemorheology

chemoselective

chemoselectivity

chemosensory

chemosis

<hr> (جغرافی) شیمی کره (بخشی از فضا که بین 19 تا 80 کیلومتر بالای زمین قرار دارد و واکنش های فوتو شیمی در آن روی می دهد)

(جغرافی) شیمی کره (بخشی از فضا که بین 19 تا 80 کیلومتر بالای زمین قرار دارد و واکنش های فوتو شیمی در آن روی می دهد)

chemosphere

chemotactic

chemotherapeutic

chemotherapeutic agent

chemotherapeutics

<hr> معنی : درمان دارویی، درمان بواسطه مواد شیمیایی <hr> معانی دیگر : (پزشکی) شیمی درمانی (درمان یا پیشگیری بیماری از راه دارو و مواد شیمیایی) (chemotherapeutics هم می گویند)، طب درمان بواسطه مواد شیمیایی

معنی : درمان دارویی، درمان بواسطه مواد شیمیایی معانی دیگر : (پزشکی) شیمی درمانی (درمان یا پیشگیری بیماری از راه دارو و مواد شیمیایی) (chemotherapeutics هم می گویند)، طب درمان بواسطه مواد شیمیایی

chemotherapy

chemotroph

chemotrophic

chemotrophy

chemtrail

chemurgic

chen

<hr> نخ پرزدار و مخملی که در ملیله دوزی و گلدوزی به کار می رود

نخ پرزدار و مخملی که در ملیله دوزی و گلدوزی به کار می رود

chenille

chennai

chenopodiaceae

chenopodioideae

cheongsam

cheonmachong

cheops

<hr> معنی : حواله، برات، چک <hr> معانی دیگر : املای واژه ی "check" در انگلیس و استرالیا، check : حواله

معنی : حواله، برات، چک معانی دیگر : املای واژه ی "check" در انگلیس و استرالیا، check : حواله

cheque

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "c" - پیشنهاد کاربران