exeption

<hr> استثنا علوم نظامى : استثنایى

استثنا علوم نظامى : استثنایى

exeptional

<hr> درجمع مراسم تشییع جنازه، مشایعت کنندگان جنازه، مجلس ترحیم

درجمع مراسم تشییع جنازه، مشایعت کنندگان جنازه، مجلس ترحیم

exequy

exercidebook

exercis

exercisable

<hr> <b>معنی</b> : ورزش، مشق، تمرین، بکار انداختن، استعمال کردن، عمل کردن، تمرین کردن، تمرین دادن <hr> <b>معانی دیگر</b> : اعمال، به کارگیری، به کاربندی، کاربست، انجام، اجرا، اعمال کردن، به کارگرفتن، (به) کاربستن، کاربست کردن، - کردن، بهره مند شدن (از)، استفاده، برزش، ممارست، مروس، مانور، (جمع) مراسم، رسم ها، شیوه ها، آیین ها، انجام دادن (وظیفه و غیره)، اجرا کردن، (نادر) ورزیده، دارای ممارست، خوی دار، ورزیدن، ورزش کردن یا دادن، ممارست کردن، ورزاندن، مروسیدن، پرورش دادن، (ارتش) مشق نظامی کردن یا دادن، معطوف کردن (توجه یا انرژی به امور ناراحت کننده)، نگران بودن، اثر داشتن بر، موثر بودن، داشتن (اختیار یا اثر یا کنترل و غیره)

معنی : ورزش، مشق، تمرین، بکار انداختن، استعمال کردن، عمل کردن، تمرین کردن، تمرین دادن معانی دیگر : اعمال، به کارگیری، به کاربندی، کاربست، انجام، اجرا، اعمال کردن، به کارگرفتن، (به) کاربستن، کاربست کردن، - کردن، بهره مند شدن (از)، استفاده، برزش، ممارست، مروس، مانور، (جمع) مراسم، رسم ها، شیوه ها، آیین

exercise

exercise band

exercise bike

exercise caution

exercise center

exercise cycle

exercise device

exercise freedom

exercise induced

exercise mat

exercise metabolic rate

exercise nuclear test

exercise of an option

exercise physiologist

exercise physiology

exercise price

exercise regimen

exercise regularly

exercise restraint

exercise stress test

exercise the better part of the valor

exercise the better part of valour

exercise the cerebellum

exercise wear

exercise your power

exercisecycle

exercised

exercised power

<hr> ورزگر، ورزش کننده، تمرین کننده

ورزگر، ورزش کننده، تمرین کننده

exerciser

exercises

exercising

exercising leadership

exercising power

exercle

exeresis

exergame

exergamers

exergames

exergaming

exergetic

exergonic reaction

exergramers

پیشنهاد کاربران

واژه های حرف "e" - پیشنهاد کاربران