پیشنهاد کاربران

haft seen table

hafta

<hr> معنی : عفریته، حصار، عجوزه، باطلاق، ساحره <hr> معانی دیگر : (انجیل) حجی (haggai هم می نویسند)، (در اصل - روح خبیث مونث) عفریته، (مونث) جادوگر، پیرزن بدجنس، دلاله ی محتاله، کمپیر، (اسکاتلند و شمال انگلیس)، رجوع شود به: hack و cut، هیزم بریده، هیزم خرد کرده، درخت بریده، درخت انداخته، باتلاق، مرداب، محل باتلاقی، مه سفید

معنی : عفریته، حصار، عجوزه، باطلاق، ساحره معانی دیگر : (انجیل) حجی (haggai هم می نویسند)، (در اصل - روح خبیث مونث) عفریته، (مونث) جادوگر، پیرزن بدجنس، دلاله ی محتاله، کمپیر، (اسکاتلند و شمال انگلیس)، رجوع شود به: hack و cut، هیزم بریده، هیزم خرد کرده، درخت بریده، درخت انداخته، باتلاق، مرداب، محل بات

hageman

<hr> معنی : مارماهی دهان گرد <hr> معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی بی فک (ماهیان مارمانند و بی آرواره که دهان گرد و مکنده دارند از راسته ی myxiniformes)، پیرزن زشت، عجوزه زشت، زن جادوگر، ساحره

معنی : مارماهی دهان گرد معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی بی فک (ماهیان مارمانند و بی آرواره که دهان گرد و مکنده دارند از راسته ی myxiniformes)، پیرزن زشت، عجوزه زشت، زن جادوگر، ساحره

hagfish

<hr> معنی : نحیف، دارای چشمان فرو رفته، رام نشده <hr> معانی دیگر : (به واسطه ی بیماری یا بی خوابی یا غم و غیره) دارای قیافه ی خسته و داغان، زرد و رنجور، نحیف و رنگ پریده، نزار، باز شکاری (که تا هنگام بلوغ وحشی بوده و بعد از آن دستگیر و رام شده است)، نارام، سرکش، (دارای چشمانی که دو دو می زند و سبع می نمایند) چموش چشم، گودافتاده و سبع

معنی : نحیف، دارای چشمان فرو رفته، رام نشده معانی دیگر : (به واسطه ی بیماری یا بی خوابی یا غم و غیره) دارای قیافه ی خسته و داغان، زرد و رنجور، نحیف و رنگ پریده، نزار، باز شکاری (که تا هنگام بلوغ وحشی بوده و بعد از آن دستگیر و رام شده است)، نارام، سرکش، (دارای چشمانی که دو دو می زند و سبع می نمایند) 

haggard

<hr> معنی : چانه، اصرار کردن، بریدن، چانه زدن <hr> معانی دیگر : (سر قیمت یا توافق) جر و بحث کردن، لکالک کردن، کلنجار رفتن، (به طور ناصاف و با زدن ضربه) بریدن (رجوع شود به: hack)

معنی : چانه، اصرار کردن، بریدن، چانه زدن معانی دیگر : (سر قیمت یا توافق) جر و بحث کردن، لکالک کردن، کلنجار رفتن، (به طور ناصاف و با زدن ضربه) بریدن (رجوع شود به: hack)

haggle

haggle over

haggler

haggling

<hr> وابسته به سپنتانویسی

hagiographic

hagiographical

<hr> معنی : تاریخ انبیاء، شرح زندگی اولیاء و مقدسین <hr> معانی دیگر : (شرح زندگانی مقدسان) سپنتانگاشت، سپنتانگاری، تاری&nbsp; انبیاء

معنی : تاریخ انبیاء، شرح زندگی اولیاء و مقدسین معانی دیگر : (شرح زندگانی مقدسان) سپنتانگاشت، سپنتانگاری، تاری انبیاء

hagiography

<hr> معنی : تاریخ انبیاء، ادبیات مقدس، تاریخ مقدس <hr> معانی دیگر : وابسته به: hagiography، تاری&nbsp; مقدس، تاری&nbsp; انبیاء

معنی : تاریخ انبیاء، ادبیات مقدس، تاریخ مقدس معانی دیگر : وابسته به: hagiography، تاری مقدس، تاری انبیاء

hagiology

hague convention

hague tribunal

hagwarts

hagwon

haha but

hahaha

haibrush

<hr> معنی : درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، سلام، صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن <hr> معانی دیگر : (با شادی یا تحسین) درود گفتن، خوش آمد گفتن، گرامی داشتن، ادای احترام کردن، (از روی قدرشناسی یا تهنیت) نامیدن، خواندن، فراخواندن، شادباش، شهنگانه، شخکاسه، (مجازی) هر چیز تگرگ مانند، (با: on یا upon) باریدن (بر سر کسی)، اعلام ورود کردن کشتی

معنی : درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام برشما باد، سلام کردن، طوفان همراهباتگرگ، سلام، صدا زدن، تگرگ باریدن، اعلام ورود کردن معانی دیگر : (با شادی یا تحسین) درود گفتن، خوش آمد گفتن، گرامی داشتن، ادای احترام کردن، (از روی قدرشناسی یا تهنیت) نامیدن، خواندن، فراخواندن، شادباش، شهنگانه، شخکا

hail

hail a cab

hail a taxi

hail cannon

<hr> معاشرتی و مهربان (به ویژه به طور سطحی)

معاشرتی و مهربان (به ویژه به طور سطحی)

hail fellow well met

<hr> زاده ی محل بخصوصی بودن

hail from

<hr> (نیایش مسیحی) سلام بر مریم، درود بر مریم

(نیایش مسیحی) سلام بر مریم، درود بر مریم

hail mary

hail of dead cats

hail to

hailed

hailing

hailsham

<hr> معنی : تگرگ، دانه تگرگ <hr> معانی دیگر : دانه ی تگرگ، شهنگانه، دانه تگرگ، تگرگ

معنی : تگرگ، دانه تگرگ معانی دیگر : دانه ی تگرگ، شهنگانه، دانه تگرگ، تگرگ

hailstone

<hr> معنی : طوفان یا رگبار تگرگ <hr> معانی دیگر : توفان تگرگ، طوفان و تگرگ

معنی : طوفان یا رگبار تگرگ معانی دیگر : توفان تگرگ، طوفان و تگرگ

hailstorm

hailstreak

haing far reaching implication

hainyeko

<hr> معنی : مو، گیسو، موی سر، زلف <hr> معانی دیگر : (در انسان یا جانوران) مو، مل، (میزان یا فضا یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، (گیاه شناسی - پوشش موی مانند روی گیاه) پرز، مویک، مویچه، کرک، تار، وابسته به مو، هر چیز ساخته شده از مو، مویین، مودار

معنی : مو، گیسو، موی سر، زلف معانی دیگر : (در انسان یا جانوران) مو، مل، (میزان یا فضا یا حاشیه) بسیار کم، بسیار نازک، (گیاه شناسی - پوشش موی مانند روی گیاه) پرز، مویک، مویچه، کرک، تار، وابسته به مو، هر چیز ساخته شده از مو، مویین، مودار

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران