highly communicative

highly connected

highly motivated

highly polluting

highly prized

highly qualified

highly recommend

highly recommended

highly refined

highly regarded

highly regulated

highly responsible

highly skewed

highly skilled

highly structured

highly strung

highly successful

highly trained

highly tuned

highly unlikely

highly volatile

highly workable

highmaintenance

<hr> (h بزرگ) اشرافی بلند پایه، (عنوانی که برای اشرافی های بلندپایه به کار می رود - پس از your یا his یا her)، بلندی، فرازی، ارتفاع، رفعت، جاه و مقام

(h بزرگ) اشرافی بلند پایه، (عنوانی که برای اشرافی های بلندپایه به کار می رود - پس از your یا his یا her)، بلندی، فرازی، ارتفاع، رفعت، جاه و مقام

highness

highriser

<hr> (انگلیس) بزرگراه، راه اصلی، شاهراه، صراط مستقیم

(انگلیس) بزرگراه، راه اصلی، شاهراه، صراط مستقیم

highroad

<hr> (قدیمی) به نام، به اسم، به اسم a maiden hight zahra دوشیزهای بهنام زهرا

(قدیمی) به نام، به اسم، به اسم a maiden hight zahra دوشیزهای بهنام زهرا

hight

hight altitude

hight flyer

hight profile

hight top sneakers

<hr> باسرعت عقب نشینی کردن

hightail

hightail it

hightail something

hightailed

hightend

highville

highwall

<hr> <b>معنی</b> : راه، بزرگراه، شاهراه <hr> <b>معانی دیگر</b> : معبر عمومی، جاده، گذر (در برابر : راه اختصاصی private way)، راه اصلی (در برابر : راه فرعی by way)، آبراه اصلی

معنی : راه، بزرگراه، شاهراه معانی دیگر : معبر عمومی، جاده، گذر (در برابر : راه اختصاصی private way)، راه اصلی (در برابر : راه فرعی by way)، آبراه اصلی

واژه های حرف "h" - پیشنهاد کاربران