passionate love

<hr> ازروی تندخویی، باتندی، بطورشهوت امیز، باشورو غیرت

ازروی تندخویی، باتندی، بطورشهوت امیز، باشورو غیرت

passionately

passionis

passions

<hr> (فلزکاری) روکش گذاری کردن

(فلزکاری) روکش گذاری کردن

passivate

<hr> علوم هوایى : پوشاندن سطح فلزات با لایه اى از مواد خنثى یا بى اثر براى جلوگیرى از خوردگى الکتروشیمیائى

علوم هوایى : پوشاندن سطح فلزات با لایه اى از مواد خنثى یا بى اثر براى جلوگیرى از خوردگى الکتروشیمیائى

passivating

<hr> اثر ناپذیرسازى شیمى : کم اثر پذیرسازى

اثر ناپذیرسازى شیمى : کم اثر پذیرسازى

passivation

passivation inhibitor

passivation potential

passivator

<hr> <b>معنی</b> : تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع وتسلیم <hr> <b>معانی دیگر</b> : (دستور زبان) مجهول (مثلا عبارت "was hit" در این جمله: he was hit by a ball)، وا رفته، بی عرضه، بی تفاوت، بی عار، بی بخار، ناکنش ور، ناجنبا، ساکن، آرام، بی کنش، تسلیم، مطیع، رام، کنش گیر، منفعل، پذیرا (در برابر: کنش ور active)، مفعول

معنی : تابع، بی حس، تاثر پذیر، غیر فعال، بی حال، انفعالی، مجهول، کنش پذیر، دستخوش عامل خارجی، مطیع وتسلیم معانی دیگر : (دستور زبان) مجهول (مثلا عبارت "was hit" در این جمله: he was hit by a ball)، وا رفته، بی عرضه، بی تفاوت، بی عار، بی بخار، ناکنش ور، ناجنبا، ساکن، آرام، بی کنش، تسلیم، مطیع، رام، کنش

passive

passive active cell

passive aggression

passive aggressive

passive aggressive personality disorder

passive anaphylaxis

passive approach

passive articulator

passive attack

passive defence

passive defense

passive electronic countermeasures

passive element

passive eruption

passive filter

passive force

passive homing guidance

passive income

passive infinitive

passive introversion

passive investment

passive metal

passive mode

passive network

passive object

passive offside

passive probe

<hr> مقاومت منفی، پدفند ناکنشی، خودداری از قبول یاموافقت

مقاومت منفی، پدفند ناکنشی، خودداری از قبول یاموافقت

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران