paying passengers

paying quantity

paying the forfeit of

paying toll

payllor

<hr> بار یا محموله ی سودآور، (هواپیما و فضاناو و غیره) بار، ظرفیت باربری (مثلا تعداد مسافران و باروبنه ی آنها در مقابل سوخت و سایر چیزهایی که به مصرف خود هواپیما می رسد)، ظرفیت ترابری، اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل

بار یا محموله ی سودآور، (هواپیما و فضاناو و غیره) بار، ظرفیت باربری (مثلا تعداد مسافران و باروبنه ی آنها در مقابل سوخت و سایر چیزهایی که به مصرف خود هواپیما می رسد)، ظرفیت ترابری، اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل

payload

payload capacity

payload pointer

<hr> معنی : پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی <hr> معانی دیگر : وجه پرداختی، جریمه

معنی : پرداخت، پول، وجه، قسط، تادیه، کارسازی معانی دیگر : وجه پرداختی، جریمه

payment

payment condition

payment due

payment in cash

payment in kind

<hr> انچه علی الحساب پرداخت می شود، قسط

انچه علی الحساب پرداخت می شود، قسط

payment on account

payment processor

payment receipt

payment relationship

payment terms

payoff matrix

payoffs

payout eye

payout period

payout policy

paypal

payphones

payramids

<hr> معنی : لیست حقوق، صورت پرداخت، سیاهه پرداخت <hr> معانی دیگر : فهرست حقوق بگیران (در اداره یا شرکت و غیره)، کل دستمزد پرداختی، فهرست پول بگیران، صورت مواجب بگیران یا مزدوران، مواجب مقرری

معنی : لیست حقوق، صورت پرداخت، سیاهه پرداخت معانی دیگر : فهرست حقوق بگیران (در اداره یا شرکت و غیره)، کل دستمزد پرداختی، فهرست پول بگیران، صورت مواجب بگیران یا مزدوران، مواجب مقرری

payroll

payroll clerk

payroll income tax

pays

pays bills

pays off

paysafe

payslip

paytoll

payton

paytool

paywall

payway

paywise additive

<hr> مخفف (لاتین: plumbum): (شیمی) نشان سرب (lead)

مخفف (لاتین: plumbum): (شیمی) نشان سرب (lead)

pbgm

pbook

<hr> مخفف: ایستگاه رادیویی غیر انتفاعی

مخفف: ایستگاه رادیویی غیر انتفاعی

واژه های حرف "p" - پیشنهاد کاربران