ارزیابی هنری

ارسال توپ ا زمیان دو پای حریف

ارسباران امروزی

ارسنیک

ارسی دوز

ارش

<hr> مترادف ارشاد : تربیت، دلالت، راهنمایی، رهنمونی، هدایت <hr> متضاد ارشاد : اضلال <hr> برابر پارسی : راهنمایی، دادن

مترادف ارشاد : تربیت، دلالت، راهنمایی، رهنمونی، هدایت متضاد ارشاد : اضلال برابر پارسی : راهنمایی، دادن

ارشاد

ارشاد کننده

ارشاد گر

ارشد کلاس

ارشیتک فرانسوی کانال سوئز

<hr> برابر پارسی : ( آرشیتکت ) دِزداد، مِهراز

برابر پارسی : ( آرشیتکت ) دِزداد، مِهراز

ارشیتکت

<hr> مترادف ارشیو : ( آرشیو ) بایگانی، پرونده، ضبط، مرکزاسناد <hr> برابر پارسی : ( آرشیو ) بایگانی

مترادف ارشیو : ( آرشیو ) بایگانی، پرونده، ضبط، مرکزاسناد برابر پارسی : ( آرشیو ) بایگانی

ارشیو

ارشیودار فیلم

<hr> برابر پارسی : ( آرشیویست ) بایگان

برابر پارسی : ( آرشیویست ) بایگان

ارشیویست

<hr> مترادف ارض : بر، خاک، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور، ملک، ناحیه <hr> متضاد ارض : بحر، سما <hr> برابر پارسی : زمین، خاک، سرزمین، مرزوبوم

مترادف ارض : بر، خاک، زمین، سرزمین، قلمرو، کشور، ملک، ناحیه متضاد ارض : بحر، سما برابر پارسی : زمین، خاک، سرزمین، مرزوبوم

ارض

<hr> مترادف ارغنون : ارغون، ارگ، ساز

مترادف ارغنون : ارغون، ارگ، ساز

ارغنون

<hr> مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی <hr> برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

مترادف ارفاق : ملایمت، نرمی، بهره رسانی، سودرسانی برابر پارسی : آسانگیری، چشم پوشی، سو، گذشت

ارفاق

ارفاق فرنگی

ارفاق یا پیش مزد

<hr> مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم <hr> متضاد ارم : دوزخ <hr> برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

مترادف ارم : ( آرم ) علامت، مدال، نشان | بهشت، پردیس، جنان، جنت، فردوس، مینو، نعیم متضاد ارم : دوزخ برابر پارسی : ( آرم ) نشان، نشانه | بهشت، پردیس، فردوس

ارم

ارم تجاری

ارم و مارک

<hr> مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

مترادف ارمان : ( آرمان ) ایده، ایدئال، شعار، مرام، هدف، نصب العین، آرزو، امید، اندوه، حسرت، غم

ارمان

ارمان و مراد

ارمان گرایی

ارمان یا مراد

ارمانی

<hr> مترادف ارمغان : پیشکش، تحفه، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه

مترادف ارمغان : پیشکش، تحفه، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه

ارمغان

ارمنستان

ارمگاه فردوسی

<hr> مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

مترادف ارمیدن : ( آرمیدن ) مقاربت، آرامیدن، آسودن، خفتن، غنودن

ارمیدن

<hr> مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

مترادف ارنج : ( آرنج ) آرنگ، مرفق، وارن، وارنگ

ارنج

اره نجاری

<hr> مترادف ارواره : ( آرواره ) فک

مترادف ارواره : ( آرواره ) فک

ارواره

ارواره شیر دریایی

اروس

اروس و مال التجاره

<hr> برابر پارسی : ( آروغ ) باد گلو

برابر پارسی : ( آروغ ) باد گلو

اروغ

اروپا

اروپا را گویند

اروپا و اسیا را گویند

اروپا و غرب

اروگوئه

<hr> مترادف اروین : ( آروین ) آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه

مترادف اروین : ( آروین ) آزمایش، آزمون، امتحان، تجربه

واژه های حرف "ا" - جدول کلمات