باتلاق زاینده رود

<hr> مترادف باتون : چوبدست، عصا، باتوم، باطوم <hr> برابر پارسی : چوبدست

مترادف باتون : چوبدست، عصا، باتوم، باطوم برابر پارسی : چوبدست

باتون

<hr> مترادف باج : ارتشا، باژ، رشوه، جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار، گمرک، سخن، کلمه، واج، واژ <hr> برابر پارسی : باژ

مترادف باج : ارتشا، باژ، رشوه، جزیه، خراج، ساو، عوارض، مالیات، نمار، گمرک، سخن، کلمه، واج، واژ برابر پارسی : باژ

باج

باج و خراج

<hr> مترادف باجه : دریچه، باجنگ، پاچنگ، دریچه کوچک، روزنه، گیشه، شعبه، نمایندگی <hr> متضاد باجه : مرکز

مترادف باجه : دریچه، باجنگ، پاچنگ، دریچه کوچک، روزنه، گیشه، شعبه، نمایندگی متضاد باجه : مرکز

باجه

باجه بلیط فروشی

باجه و گیشه

باخبر یا مطلع

<hr> مترادف باخت : باختن ، شکست <hr> متضاد باخت : برد، پیروزی

مترادف باخت : باختن ، شکست متضاد باخت : برد، پیروزی

باخت

باخت در شطرنج

<hr> مترادف باختر : بابل، غرب، مغرب <hr> متضاد باختر : خاور، شرق، مشرق

مترادف باختر : بابل، غرب، مغرب متضاد باختر : خاور، شرق، مشرق

باختر

<hr> مترادف باختن : ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ، شکست خوردن، مغلوب شدن ، ورزیدن، بازی کردن، سرگرم شدن، مشغول شدن <hr> متضاد باختن : به دست آوردن، پیروز شدن، بردن، برنده شدن

مترادف باختن : ازدست دادن، تلف کردن، هدر دادن ، شکست خوردن، مغلوب شدن ، ورزیدن، بازی کردن، سرگرم شدن، مشغول شدن متضاد باختن : به دست آوردن، پیروز شدن، بردن، برنده شدن

باختن

<hr> مترادف باخته : از دست داده، تلف شده ، شکست خورده، منهزم <hr> متضاد باخته : برده

مترادف باخته : از دست داده، تلف شده ، شکست خورده، منهزم متضاد باخته : برده

باخته

باخسه

باخه

باد اندک

باد بهاری

باد خنک

باد دبور

باد ریزه

باد زهر اگین

باد شدید

باد شدید همراه با باران

باد عجول

باد قبله

باد مشرق

باد مشرقی

باد ملایم و خنک

باد نامساعد

باد و باران

باد کشنده

باد گرم تابستان

باد گرم جنوبی

بادام

بادام ته حلق

بادام زمینی

<hr> مترادف بادامه : پیله، ابریشم، خرقه، مرقع، مهر، نگین انگشتری

مترادف بادامه : پیله، ابریشم، خرقه، مرقع، مهر، نگین انگشتری

بادامه

بادبادک فرنگی

<hr> مترادف بادبان : شراع، سفینه، کشتی، جیب، گریبان، سرآستین

مترادف بادبان : شراع، سفینه، کشتی، جیب، گریبان، سرآستین

بادبان

بادبان کشتی

بادر

<hr> مترادف بادفر : فرفره

بادفر

<hr> مترادف بادمجان : باذمجان، بادنجان، بادنگان

مترادف بادمجان : باذمجان، بادنجان، بادنگان

بادمجان

<hr> مترادف باده : ساغر، شراب، صهبا، مسکر، مشروب، مل، می، نبیذ، سلاف

مترادف باده : ساغر، شراب، صهبا، مسکر، مشروب، مل، می، نبیذ، سلاف

واژه های حرف "ب" - جدول کلمات