تاسیس کننده

تاسیس کننده و بانی

تاشک

تافتن ریسمان

تاقچه ای در دیوار

تاقچه بالا

تاقچه بالای

تاقچه بالایی

تاقچه قدیمی

تال

تالاب و ابگیر

تالار بزرگ

تالار بزرگ یا راهرو

<hr> مترادف تالم : الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی، آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن <hr> برابر پارسی : اندوه، آزردگی، دردمندی، دردناک

مترادف تالم : الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی، آزرده شدن، اندوهگین شدن، دردمند شدن برابر پارسی : اندوه، آزردگی، دردمندی، دردناک

تالم

<hr> مترادف تالیف کردن : کتاب نوشتن، تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهم آوردن، جمع آوری کردن، سازوار کردن، الفت دادن، دمساز کردن

مترادف تالیف کردن : کتاب نوشتن، تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهم آوردن، جمع آوری کردن، سازوار کردن، الفت دادن، دمساز کردن

تالیف کردن

تالیف کسرایی

تالیف کننده

تام و همگی

تامل و مکث

تامین هزینه های زندگی

تامینات فعلی

تانزانیا

تانکر در هم ریخته

تاو

<hr> مترادف تاوان : بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم، عوض، مابه ازا

مترادف تاوان : بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم، عوض، مابه ازا

تاوان

تاول لب

تاول ویروسی لب

<hr> مترادف تاک : انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاک بن، سارونه

مترادف تاک : انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاک بن، سارونه

تاک

تاکسی با ظرفیت

تاکسی جادار

تاکسی جدید در تهران

تاکسی دریایی

تاکسی های جدید

تاکسی پر ظرفیــت

تاکید شده

تای پارچه

تایلند

تایوان

تایید انگلیسی

تایید فیس بوکی

تایید کننده

<hr> مترادف تب : الم، تاب، درد، شور وهیجان همگانی

مترادف تب : الم، تاب، درد، شور وهیجان همگانی

تب

تب خرگوشی

تب لازم

<hr> برابر پارسی : تب شیر

تب مالت

تب ناشی از بیماری سل

<hr> مترادف تبار : آل، خاندان، خانواده، دودمان، نسب، نسل، اصل، گوهر، نژاد، نابودی، هلاک، هلاکت

مترادف تبار : آل، خاندان، خانواده، دودمان، نسب، نسل، اصل، گوهر، نژاد، نابودی، هلاک، هلاکت

واژه های حرف "ت" - جدول کلمات