جدول کلمات

جای ذخیره کالا

جای روشن

جای روشنایی

جای روشنلیی

جای زور

جای ساختن

جای سوگواری

جای شک و گمان

جای فشنگ

جای فشنگ در اسلحه

جای ماشین

جای مطمئن

جای نشان دادن چیزی

جای نشستن

جای نگهداری حیوانات اهلی و وحشی

جای ورق زدن خاطرات

جای وزش باد

جای وزیدن باد

جای وسیع برای مهمان

جای وسیع وباصفا

<hr> مترادف جای پا : اثر، پی، رد، نقش

مترادف جای پا : اثر، پی، رد، نقش

جای پا

جای پای سوارکار

جای پر درخت

جای پوست کندن

جای پیش نماز

جای کشتن

جای گرفته

جای گل

جای گیر و استوار

<hr> مترادف جایز : حلال، روا، شایست، مباح، مجاز، روان، نافذ <hr> متضاد جایز : ناروا <hr> برابر پارسی : درخور، پسندیده، روا، سزاوار، شایسته

مترادف جایز : حلال، روا، شایست، مباح، مجاز، روان، نافذ متضاد جایز : ناروا برابر پارسی : درخور، پسندیده، روا، سزاوار، شایسته

جایز

جایز شرعی

جایز و روا

جایز و سزا

جایز و شایسته

جایز یا شایسته

<hr> مترادف جایزه : اجر، انعام، پاداش، جزا، خلعت، صله، عطیه، مدال <hr> برابر پارسی : پاداش

مترادف جایزه : اجر، انعام، پاداش، جزا، خلعت، صله، عطیه، مدال برابر پارسی : پاداش

جایزه

جایزه ادبی امریکا

جایزه سینما

جایزه سینمایی

جایزه قهرمان

جایزه معروف

جایزه معروف موسیقی

جایزه نوبل اقتصاد را این اقتصاددان المانی به دست اورده است یا وی متولد 1930 میلادی است

جایزه و پاداش

جایزه یا پاداش

<hr> مترادف جایگاه : جا، قرارگاه، ماوا، محل، مرکز، مسکن، مقر، مکان، منزل، موضع، موقف، موقعیت، درجه، مرتبه، مقام

مترادف جایگاه : جا، قرارگاه، ماوا، محل، مرکز، مسکن، مقر، مکان، منزل، موضع، موقف، موقعیت، درجه، مرتبه، مقام

جایگاه

جایگاه امن و مامن

جایگاه خون

واژه های حرف "ج" - جدول کلمات