جایگاه درندگان

جایگاه زور

جایگاه سوره فاتحه در قران

جایگاه قدم حضرت ابراهیم

جایگاه قرار گیری قلب یا ریه ها یا مری و نای در بدن

جایگاه مخصوص مجسمه خدایان در یونان باستان

جایگاه مرشد در زورخانه

جایگاه مرشد در گود

جایگاه مرشد در گود زورخانه

جایگاه مروارید

جایگاه معده و روده

جایگاه مهاجرین در مسجد النبی

جایگاه مهر و کین

جایگاه و احترام

جایگاه و شان

جایگاه ویژه

جایگاه چرندگان و درندگان

جایگاهی برای لامپ روشنایی

<hr> مترادف جایگزین : جانشین، ثابت، مستقر

مترادف جایگزین : جانشین، ثابت، مستقر

جایگزین

جایگزین اسم

جایگزین دکمه

جایگزین شده است

جایگزین مناسب برای بازارهای راکد اوراق قرضه

جایگزین مناسب رنگ و کاغذ برای دیوار

جایگزین کبریت

جایگزینی

جایی برای اویختن لباس

جایی برای مشاهده یا بررسی و اندازه گیری پدیده های اسمانی

جایی که حجاج از روز دهم تا دوازدهم و برخی تا روز سیزدهم در ان می مانند

جایی که حجاج از روز دهم تا دوازدهم و برخی تا روز سیزدهم ذی الحجه در ان میمانند

جایی که در ان به داد و ستد اوراق بهادار می پردازند

جایی که در ان درخت انار فراوان باشد

جایی که در انجا عد ه ای برای ورزش یا بازی یا تفریح یا یا دیدوبازدید جمع میشوند

جایی که دزد بسیار باشد

جایی که راه دوشاخه شود

جایی که فاضلاب می رود

جایی که محکومان و تبهکاران را در انجا نگه میدارند

جایی گفته نشود

<hr> مترادف جبار : بیدادگر، جابر، ستم پیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، قاهر، قهار <hr> متضاد جبار : دادگر <hr> برابر پارسی : ستمکار، بیدادگر، ستمگر

مترادف جبار : بیدادگر، جابر، ستم پیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، قاهر، قهار متضاد جبار : دادگر برابر پارسی : ستمکار، بیدادگر، ستمگر

جبار

<hr> برابر پارسی : کوه ها

جبال

<hr> مترادف جبان : بزدل، ترسو، جبون، کم جرئت، کم دل <hr> متضاد جبان : شجاع، شیردل

مترادف جبان : بزدل، ترسو، جبون، کم جرئت، کم دل متضاد جبان : شجاع، شیردل

جبان

جبران مادی خسارت

<hr> برابر پارسی : توختن

جبران کردن

جبلاج

<hr> مترادف جبلت : خصلت، خو، ذات، سرشت، غریزه، فطرت، نهاد

مترادف جبلت : خصلت، خو، ذات، سرشت، غریزه، فطرت، نهاد

جبلت

<hr> مترادف جبلی : اصلی، ذاتی، طبیعی، غریزی، فطری، نهادین <hr> برابر پارسی : سرشتی، نهادی

مترادف جبلی : اصلی، ذاتی، طبیعی، غریزی، فطری، نهادین برابر پارسی : سرشتی، نهادی

جبلی

<hr> مترادف جبن : باک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس <hr> متضاد جبن : شجاعت <hr> برابر پارسی : ترس، بزدلی، هراس

مترادف جبن : باک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس متضاد جبن : شجاعت برابر پارسی : ترس، بزدلی، هراس

جبن

<hr> برابر پارسی : گُبه

واژه های حرف "ج" - جدول کلمات