جدول کلمات

چتر یا افتابگیر

چخ

<hr> مترادف چخماق : آتش زنه، پازند، چخماغ، قداحه، فروزینه، مرو، تبرزین <hr> برابر پارسی : سنگ آتش زنه

مترادف چخماق : آتش زنه، پازند، چخماغ، قداحه، فروزینه، مرو، تبرزین برابر پارسی : سنگ آتش زنه

چخماق

چخین

<hr> مترادف چراغ : جلوند، چلچراغ، سراج، فانوس، مشکات، مصباح، لامپ، لامپا، رهنما، علامت، خورشید، دشت، دشت اول گدایان و معرکه گیران

مترادف چراغ : جلوند، چلچراغ، سراج، فانوس، مشکات، مصباح، لامپ، لامپا، رهنما، علامت، خورشید، دشت، دشت اول گدایان و معرکه گیران

چراغ

چراغ اسمان

<hr> مترادف چراغ اویز : ( چراغ آویز ) چلچراغ، قندیل

مترادف چراغ اویز : ( چراغ آویز ) چلچراغ، قندیل

چراغ اویز

چراغ دریایی

چراغ روغن سوز سقف اویز

چراغ شب های اسمان

چراغ قابل حمل قدیمی

چراغ نفت سوز

چراغ نفتی قدیمی

چراغ پایه دار

چراغ پر شاخه

<hr> مترادف چراغدان : جاچراغی، چلچراغ، فانوس

مترادف چراغدان : جاچراغی، چلچراغ، فانوس

چراغدان

چراغدان سقف

چراغک یا چراغینه

چرانیدن

چراگا ه ایلا ت

<hr> مترادف چراگاه : باده، چراخور، چراگه، چرام، چرامین، علف چرا، راود، علفزار، کشتزار، کنام، مرتع، مرغ، مرغزار

مترادف چراگاه : باده، چراخور، چراگه، چرام، چرامین، علف چرا، راود، علفزار، کشتزار، کنام، مرتع، مرغ، مرغزار

چراگاه

چراگاه ایلات و عشایر

چراگر

<hr> مترادف چرب زبان : خوش سخن، چرب گفتار، شیرین زبان، چاپلوس، زبان به مزد، متملق، مداهنه گر ، چاچول، چاچول باز، حراف، زبان باز <hr> متضاد چرب زبان : بدزبان

مترادف چرب زبان : خوش سخن، چرب گفتار، شیرین زبان، چاپلوس، زبان به مزد، متملق، مداهنه گر ، چاچول، چاچول باز، حراف، زبان باز متضاد چرب زبان : بدزبان

چرب زبان

<hr> مترادف چربی : پیه، دنبه، شهله، دهن، روغن، زیت، چربه، سرشیر، قیماق ، ملایمت، نرمی <hr> متضاد چربی : گوشت

مترادف چربی : پیه، دنبه، شهله، دهن، روغن، زیت، چربه، سرشیر، قیماق ، ملایمت، نرمی متضاد چربی : گوشت

چربی

چربی حیوان

چربی و پیه

چربی پشم

چربی که روی شیر می بندد

چربی گوسفند

چرت اول خواب

<hr> مترادف چرت زدن : نیم خواب بودن، تهویم، به خواب کوتاه رفتن

مترادف چرت زدن : نیم خواب بودن، تهویم، به خواب کوتاه رفتن

چرت زدن

<hr> مترادف چرخ : آسمان، فلک، گردون، گردونه، چرخه، حلقه، دایره، گرد، دوچرخه، دور، گردش، چرخشت، معصر، چرخاب، چرخ آب، طاق، طاق ایوان، دستگاه پنبه ریسی، دستگاه دوخت، ماشین دوخت، تیرکمان، کمان، حرکت دورانی، چرغ، صقر

مترادف چرخ : آسمان، فلک، گردون، گردونه، چرخه، حلقه، دایره، گرد، دوچرخه، دور، گردش، چرخشت، معصر، چرخاب، چرخ آب، طاق، طاق ایوان، دستگاه پنبه ریسی، دستگاه دوخت، ماشین دوخت، تیرکمان، کمان، حرکت دورانی، چرغ، صقر

چرخ

چرخ ابریشم کشی

<hr> مترادف چرخ ‏انداز : تیرانداز، کماندار، کمانگیر، چرخچی، کمانگر

مترادف چرخ ‏انداز : تیرانداز، کماندار، کمانگیر، چرخچی، کمانگر

چرخ انداز

چرخ تانک

چرخ خودرو

چرخ ریسندگی

چرخ نخ ریسی

چرخ کبود

چرخ کوچک

چرخگاه

<hr> مترادف چرده : رنگ، فام، لون، رنگ چهره، رنگ پوست

مترادف چرده : رنگ، فام، لون، رنگ چهره، رنگ پوست

چرده

چرغ

<hr> مترادف چرم : ادیم، پوست، تیماج، پوست دباغی شده

مترادف چرم : ادیم، پوست، تیماج، پوست دباغی شده

واژه های حرف "چ" - جدول کلمات