گمانه زدن و تخمین

گمراه کردن

گمراه کننده

<hr> مترادف گمراهی : انحراف، بغی، ضلال، ضلالت، غوایت، کج روی <hr> متضاد گمراهی : اهتدا

مترادف گمراهی : انحراف، بغی، ضلال، ضلالت، غوایت، کج روی متضاد گمراهی : اهتدا

گمراهی

گمراهی و خام سازی

گمراهی و سرگردانی

گمشده در سرزمین عجایب

گن

<hr> مترادف گناه : اثم، بزه، تقصیر، جرم، جنایت، حرج، خبط، خطا، ذنب، زلت، سیئه، کبیره، معصیت، منکر <hr> متضاد گناه : حسنه

مترادف گناه : اثم، بزه، تقصیر، جرم، جنایت، حرج، خبط، خطا، ذنب، زلت، سیئه، کبیره، معصیت، منکر متضاد گناه : حسنه

گناه

گناه بد گمانی

گناه بزرگ

گناه قانونی

گناه ها

گناه و بزه

گناه و جرم

گناه و کار زشت

گناه و کفر

گناهان

<hr> مترادف گنبد : قبه

گنبد

گنبد ابر کوه یزد

گنبد گچبری شده

گنبد یا سقف منحنی

<hr> مترادف گنج : خزانه، دفینه، کنز، گنجینه، مخزن، مال، ثروت

مترادف گنج : خزانه، دفینه، کنز، گنجینه، مخزن، مال، ثروت

گنج

گنج عرب

گنج و دفینه

گنجانیدن

<hr> مترادف گنجایش : سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

مترادف گنجایش : سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، گشادگی، وسع، وسعت، استعداد، قابلیت

گنجایش

<hr> مترادف گنجشک : چغوک، چوزه، عصفور، ملوچ، ملیج

مترادف گنجشک : چغوک، چوزه، عصفور، ملوچ، ملیج

گنجشک

گنجشک عرب

<hr> مترادف گنجه : اشکاف، دولاب، قفسه

مترادف گنجه : اشکاف، دولاب، قفسه

گنجه

گنجه اپارتمانی

گنجه لباس

گنجور افسانه ای

گنجینه اسنا

گنجینه ای از معارف بشری

گنجینه لباس

<hr> مترادف گندم : حنطه، حنط، غله

مترادف گندم : حنطه، حنط، غله

گندم

گندم از اسیاب برگشته

گندم اسیاب شده

گندم خرد کن بادی

گندم درو کن

گندم سود

گندم سوده

گندم نیم کوفته

گندم کوبیده

گندم کوبیده شده

<hr> مترادف گنده : بزرگ، درشت، زمخت، ستبر، ضخیم، کلفت، ناهموار <hr> متضاد گنده : کوچولو

مترادف گنده : بزرگ، درشت، زمخت، ستبر، ضخیم، کلفت، ناهموار متضاد گنده : کوچولو

گنده

<hr> مترادف گندیده : فاسد، له، بدبو، عفن، متعفن

مترادف گندیده : فاسد، له، بدبو، عفن، متعفن

واژه های حرف "گ" - جدول کلمات