اینچ

اینچنین

<hr> مترادف اینک : اکنون، این زمان، حال، حالا

مترادف اینک : اکنون، این زمان، حال، حالا

اینک

<hr> مترادف ایه : ( آیه ) آیت، علامت، مارک، نشان، نشانه <hr> برابر پارسی : ( آیه ) چمراس، نشانه، نشانی، یادگار

مترادف ایه : ( آیه ) آیت، علامت، مارک، نشان، نشانه برابر پارسی : ( آیه ) چمراس، نشانه، نشانی، یادگار

ایه

ایهاالناس

<hr> مترادف ایهام : پندار، پنداشت، گمان، شبهه پردازی <hr> برابر پارسی : بگمان افکندن

مترادف ایهام : پندار، پنداشت، گمان، شبهه پردازی برابر پارسی : بگمان افکندن

ایهام

ایوار

ایواز

<hr> مترادف ایوان : درگاه، رواق، صفه، بارگاه، صرح، قصر، کاخ

مترادف ایوان : درگاه، رواق، صفه، بارگاه، صرح، قصر، کاخ

ایوان

ایچ

ایچکی

ایژ

ایژک

ایکس

ایگرگ

<hr> مترادف ایین : ( آیین ) رسم، روال، روش، شیوه، عادت، منوال، دین، شرع، شریعت، طریقت، کیش، مذهب، طریقه، مسلک، مشرب، نحله، سنت، قاعده، قانون، مراسم، مقررات، نظم، هنجار، آذین بندی، جشن، زیب، زینت، شهرآرایی، آداب دانی، اتیکت، ادب، تشریفات، نزاکت، سر

مترادف ایین : ( آیین ) رسم، روال، روش، شیوه، عادت، منوال، دین، شرع، شریعت، طریقت، کیش، مذهب، طریقه، مسلک، مشرب، نحله، سنت، قاعده، قانون، مراسم، مقررات، نظم، هنجار، آذین بندی، جشن، زیب، زینت، شهرآرایی، آداب دانی، اتیکت، ادب، تشریفات، نزاکت، سر

ایین

ایین بندی

ایین جمشید

ایین دادرسی

<hr> مترادف ایین نامه : ( آیین نامه ) اساسنامه، مقررات، نظام نامه

مترادف ایین نامه : ( آیین نامه ) اساسنامه، مقررات، نظام نامه

ایین نامه

<hr> مترادف ایینه : ( آیینه ) آبگینه، آبگین، آینه، مرآت، آیین، روال، روش، طریق، منوال

مترادف ایینه : ( آیینه ) آبگینه، آبگین، آینه، مرآت، آیین، روال، روش، طریق، منوال

ایینه

ایینه بخت

ایینه بندان

ایینه خانه

ایینه دار

<hr> برابر پارسی : ( آیینه دق ) نزارنما

واژه های حرف "ا" - فرهنگ معین