ثرم

<hr> مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی <hr> برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

مترادف ثروت : تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی برابر پارسی : دارایی، توانایی، سرمایه

ثروت

<hr> مترادف ثروتمند : تاجر، توانگر، دولتمند، غنی، مالدار، متعین، متمول، متمکن، میلیونر <hr> متضاد ثروتمند : بی نوا، تهیدست، فقیر، گدا <hr> برابر پارسی : غنی، دارا، توانگر

مترادف ثروتمند : تاجر، توانگر، دولتمند، غنی، مالدار، متعین، متمول، متمکن، میلیونر متضاد ثروتمند : بی نوا، تهیدست، فقیر، گدا برابر پارسی : غنی، دارا، توانگر

ثروتمند

ثروتمندی

<hr> مترادف ثری : تراب، خاک، زمین، طین <hr> متضاد ثری : سما

مترادف ثری : تراب، خاک، زمین، طین متضاد ثری : سما

ثری

<hr> مترادف ثریا : پروین، نرگسه، چلچراغ <hr> برابر پارسی : پروین، چلچراغ، چهل چراغ

مترادف ثریا : پروین، نرگسه، چلچراغ برابر پارسی : پروین، چلچراغ، چهل چراغ

ثریا

ثرید

ثعالب

ثعالبی

ثعبان

ثعلب

<hr> مترادف ثغر : حد، سرحد، مرز، دندان، دهان، دهن

مترادف ثغر : حد، سرحد، مرز، دندان، دهان، دهن

ثغر

<hr> مترادف ثغور : بندها، حدود، مرزها، اسنان، ثنایا <hr> برابر پارسی : مرزها

مترادف ثغور : بندها، حدود، مرزها، اسنان، ثنایا برابر پارسی : مرزها

ثغور

<hr> مترادف ثفل : باقیمانده، تفاله، درد

مترادف ثفل : باقیمانده، تفاله، درد

ثفل

ثقات

ثقافت

ثقال

ثقالت

<hr> مترادف ثقب : ثقبه، رخنه، سوراخ، منفذ

مترادف ثقب : ثقبه، رخنه، سوراخ، منفذ

ثقب

<hr> مترادف ثقبه : رخنه، سوراخ، منفذ

مترادف ثقبه : رخنه، سوراخ، منفذ

ثقبه

ثقت

<hr> مترادف ثقل : بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن، دشواری، سختی <hr> متضاد ثقل : سبکی <hr> برابر پارسی : سنگینی، گرانی

مترادف ثقل : بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن، دشواری، سختی متضاد ثقل : سبکی برابر پارسی : سنگینی، گرانی

ثقل

ثقل کردن

ثقلان

ثقلت

<hr> مترادف ثقه : اطمینان، اعتماد، وثوق، امین، درستکار، مطمئن، موثق

مترادف ثقه : اطمینان، اعتماد، وثوق، امین، درستکار، مطمئن، موثق

ثقه

ثقه الاسلام

ثقوب

ثقوب ( ((.)

ثقیف

<hr> مترادف ثقیل : سنگین، گران، وزین، هوار، دیرهضم، ناگوار، ناخوشایند <hr> متضاد ثقیل : سبک، خوش گوار، خوشایند <hr> برابر پارسی : سنگین، گرانبار

مترادف ثقیل : سنگین، گران، وزین، هوار، دیرهضم، ناگوار، ناخوشایند متضاد ثقیل : سبک، خوش گوار، خوشایند برابر پارسی : سنگین، گرانبار

ثقیل

ثقیله

<hr> مترادف ثلاث : سوم، ثالث، سه، سه گانه <hr> برابر پارسی : سه گانه

مترادف ثلاث : سوم، ثالث، سه، سه گانه برابر پارسی : سه گانه

ثلاث

<hr> مترادف ثلاثه : سه گانه <hr> برابر پارسی : سه گانه

مترادف ثلاثه : سه گانه برابر پارسی : سه گانه

ثلاثه

ثلاثه غساله

ثلاثه ٔ غساله

ثلاثون

ثلاثی

ثلاثین

<hr> مترادف ثلث : ترم، سه یک، یک سوم <hr> برابر پارسی : یک سوم

مترادف ثلث : ترم، سه یک، یک سوم برابر پارسی : یک سوم

واژه های حرف "ث" - فرهنگ معین