صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ا" - مترادف و متضاد
از شیر مادر گرفتن
از شیر گرفتن
از شیر گیری
از شیفتگی در اوردن
از صافی گذراندن
از صافی گذشتن
از صدمه محفوظ داشتن
از صمیم دل
از صورت افسانه بیرون اوردن
از طرف
از طرف دیگر
از طرف سر
از طرف شرق
از طرفی بطرف دیگر
از طریق
از طول
از عددی ریشه گرفتن
از عرض
از عضویت خارج شدن
از عطیه محروم کردن
از علاقه و محبت کاستن
از علت به معلول پی بردن
از علف هرزه پاک کردن
از عهده برامدن
از غلاف بیرون کشیدن
از غلاف در اوردن
از غم و حسرت نحیف شدن
از غیب اگاهی داشتن
از فارسی
از فاصله دور شنیدن
از فریب اگاهانیدن
از فشار هوا کاستن
از قالب در اوردن
از قانون مستثنی کردن
از قرار
از قرقره باز کردن
از قطب انداختن
از قفس رها کردن
از قلاب باز کردن
از قلاده باز کردن
از قلم افتاده
از قلم افتادگی
از قلم انداختن
از قلم اندازی
از قید ازاد کردن
از قید رها شدن
از قید رها کردن
از قید مسئولیت ازاد ساختن
بیشتر