صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ب" - مترادف و متضاد
با خاک پوشاندن
با خاک یکسان کردن
با خدعه و فریب درست کردن
با خرابی امن
با خزه پوشاندن
با خستگی راه رفتن
با خشم ادا کردن
با خشم سخن گفتن
با خشونت
با خشونت ادا کردن
با خشونت اداره کردن
با خشونت کشتن
با خشگی
با خصومت روبرو شدن
با خط خود نوشتن
با خط پیوند نوشتن
با خلال پاک کردن
با خمپاره زدن
با خمیر پوشاندن
با خنده اظهار داشتن
با خود ترکیب کردن
با خود گفتن
با خود گفتگو کردن
با خوراک بازی کردن
با خوش صحبتی
با داس بردن
با داس بریدن
با در نظر گرفتن اینکه
با دریچه بستن
با دست
با دست باز
با دست بکفل زدن
با دست عمل کردن
با دست ماهی گرفتن
با دست نوازش کردن
با دست نوشتن
با دست و پا بالا رفتن
با دست پی چیزی گشتن
با دست کاری را انجام دادن
با دستکاری
با دسیسه متقابل خنثی کردن
با دقت
با دقت اشاره کردن به
با دقت به کردن
با دقت جستجو کردن
با دقت دیدن
با دقت روی چیزی کار کردن
با دقت زیاد بکاری دست زدن
بیشتر