صفحه اصلی

مترادف و متضاد

واژه های حرف "ج" - مترادف و متضاد

جای زخم باقی گذاردن

جای زخم در صورت

جای زخم یا سوختگی

جای زه کمان

جای سایه دار

جای شب بسر بردن

جای شراب انداختن

جای شستشوی بدن درحمام

جای شستن ظروف کثیف اشپزخانه

جای شلوغ

جای شلوغ و پرفعالیت

جای ضربت

جای عقب ترین بازی کن

جای غله خیز

جای فروش اذوقه و نوشابه

جای فشنگ

جای قطب نما

جای قلم و دوات

جای لوکوموتیوران

جای محدود برای فعالیت حیوانات

جای محصور

جای محکوم یا زندانی در محکمه

جای مخصوص کشیش

جای مرتفع

جای معاملات ارزی و سهامی

جای مقدس

جای میل لنگ

جای نصب توپ در ناو

جای ننوشته

جای نگهداری خاکستر مردگان

جای نگین

جای وقوع

جای ویژه

جای ویژه در تاتر و غیره

جای ویژه زندانی در محکمه

جای پاک شدگی

جای پرت و دور افتاده

جای پرپیچ وخم

جای پیدایش

جای چلیک

جای چوب خط

جای چیزی را عوض کردن