صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "ج" - مترادف و متضاد
جای چیزی را معین کردن
جای چیزی را گرفتن
جای کار وپر قیل وقال
جای کاغذ یا اسکناس پول
جای کثیف
جای کثیف و لجن الود
جای کسی را گرفتن
جای کلید
جای کم عمق دریا
جای گذاردن تابوت در قبر
جای گذاشت
جای گذاشتن
جای گرداندن
جای گزین شدن
جای گیرانه
جای یونجه
جایز
جایز الخطا
جایز الخطایی
جایزالخطا بودن
جایزه
جایزه اسکار
جایزه اوردن سر جنایتکار
جایزه دار
جایزه نوبل
جایپا
جایگاه
جایگاه ارکست
جایگاه بلند
جایگاه حیوانات
جایگاه دام ودد
جایگاه شهود
جایگاه مخصوص روغن کاری ماشین
جایگاه مقدس
جایگاه ویژه
جایگاه گواه در دادگاه
جایگردی
جایگزین
جایگزین ساختن
جایگزین شونده
جایگزین نشده
جایگزین چیز دیگری شدن
جایگزین کردن
جایگزینی
جایگشت
جایگیر
جایگیر ساختن
جایگیر شدن
بیشتر