صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "خ" - مترادف و متضاد
خود بزرگ شماری
خود بس
خود بسی
خود بلع
خود بهسازی
خود بیانگر
خود بیانگری
خود جاوید سازی
خود جاکنی
خود جذب شده
خود جذبی
خود جلو انداز
خود جلو اندازی
خود جو
خود خوشایند
خود خوشایندی
خود خوشنود
خود خوشنودی
خود دوستی
خود دون شماری
خود را اراستن
خود را بجای دیگری قلمداد کردن
خود را بناخوشی زدن
خود را به مخاطره انداختن
خود را تحت الشعاع قرار دادن
خود را عقب کشیدن
خود را لرزاندن و تکان دادن
خود را پست کردن
خود را پنهان ساختن
خود را گرفتن
خود رابجای دیگری جا زدن
خود راه انداز
خود راه اندازی
خود زاوری
خود سرکوبی
خود شما
خود شکنی
خود عمل
خود فدایی
خود فروش
خود فروشانهگام زدن
خود فریبی
خود نابود سازی
خود نمایی کردن
خود ویرانگر
خود پدافند
خود پرورده
خود کم بینی
بیشتر