خوشاخلاق

خوشادا

خوشاشتها

خوشاقبال

خوشالحان

<hr> مترادف خوشامد : ( خوش آمد ) استقبال، پیشواز ، ترحیب <hr> متضاد خوشامد : ( خوش آمد ) بدرقه

مترادف خوشامد : ( خوش آمد ) استقبال، پیشواز ، ترحیب متضاد خوشامد : ( خوش آمد ) بدرقه

خوشامد

خوشامد گفتن

خوشامد گو

خوشامد گویی صمیمانه

خوشامد گویی کردن

خوشاندام

خوشانصاف

<hr> مترادف خوشایند : پسندیده، جمیل، جذاب، مطلوب، دلپذیر، دلپسند، مطبوع، مقبول | ( خوش آیند ) چاپلوسی، مداهنه، تملق، خوش باش <hr> متضاد خوشایند : ناخوشایند

مترادف خوشایند : پسندیده، جمیل، جذاب، مطلوب، دلپذیر، دلپسند، مطبوع، مقبول | ( خوش آیند ) چاپلوسی، مداهنه، تملق، خوش باش متضاد خوشایند : ناخوشایند

خوشایند

خوشایند بودن

خوشباشی

خوشباور

خوشباورانه

خوشباوری

<hr> مترادف خوشبخت : بختیار، بهروز، خوش اقبال، خوش طالع، سعادتمند، سعید، کامیاب، نیکبخت، نیکروز، نیکوحال <hr> متضاد خوشبخت : بدبخت، شوربخت

مترادف خوشبخت : بختیار، بهروز، خوش اقبال، خوش طالع، سعادتمند، سعید، کامیاب، نیکبخت، نیکروز، نیکوحال متضاد خوشبخت : بدبخت، شوربخت

خوشبخت

خوشبخت کردن

خوشبخت، خوشبخت

<hr> مترادف خوشبختی : بختیاری، سعادت، کامیابی، نیکبختی <hr> متضاد خوشبختی : بدبختی، شوربختی

مترادف خوشبختی : بختیاری، سعادت، کامیابی، نیکبختی متضاد خوشبختی : بدبختی، شوربختی

خوشبختی

خوشبختی، خوشبختی

خوشبده

خوشبرخورد

خوشبرش

خوشبرورو

خوشبنیه

خوشبو

خوشبو ساختن

خوشبو، خوشبو

خوشبویی

خوشبیان

خوشبین

خوشبینی

خوشتراش

خوشترکیب

خوشتیپ

خوشجنس

<hr> مترادف خوشحال : بانشاط، خرم، خشنود، خندان چهر، خنده رو، خوش، خوشرو، خوشوقت، زنده دل، سرحال، سرخوش، سردماغ، شاد، شادمان، گشاده روی، محظوظ، مسرور، نشیط، نوشه <hr> متضاد خوشحال : اندوهگین، غمزده، غمناک، دلمرده <hr> برابر پارسی : دلشاد، خرسند، سرخوش، شاد، شادکام، شادمان

مترادف خوشحال : بانشاط، خرم، خشنود، خندان چهر، خنده رو، خوش، خوشرو، خوشوقت، زنده دل، سرحال، سرخوش، سردماغ، شاد، شادمان، گشاده روی، محظوظ، مسرور، نشیط، نوشه متضاد خوشحال : اندوهگین، غمزده، غمناک، دلمرده برابر پارسی : دلشاد، خرسند، سرخوش، شاد، شادکام، شادمان

خوشحال

خوشحال شدن

خوشحال کردن

خوشحال، خوشحال

<hr> مترادف خوشحالی : ابتهاج، بهجت، خشنودی، سرور، شادمانی، شادی، مسرت <hr> متضاد خوشحالی : ناشادمانی

مترادف خوشحالی : ابتهاج، بهجت، خشنودی، سرور، شادمانی، شادی، مسرت متضاد خوشحالی : ناشادمانی

واژه های حرف "خ" - مترادف و متضاد