صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد
در سال
در سایبان نشاندن
در سبد ریختن
در ستون بدهی گذاشتن
در ستون بستانکار وارد کردن
در سراسر
در سربازخانه جا دادن
در سرتاسر ادامه دادن یا کشیدن
در سرتاسر جهان
در سرتاسر شب
در سرتاسر مزرعه
در سطح امدن و جاری شدن
در سطح بالا
در سطور بعد
در سفر
در سفرنامه وارد کردن
در سمت راست
در سنگر قرار دادن
در سه نسخه
در سه نسخه تهیه کردن
در سواری پیش افتادن از
در سوی
در سکرات موت
در سیلو گذاردن
در شال پیچیدن
در شبکه نهادن
در شجاعت سرامد شدن
در شرف
در شرف وقوع بودن
در شمال
در شن دفن کردن
در شکاف یا سوراخ انداختن
در شکم ریختن
در شکم چیزی قرار دادن
در شگفت
در شگفت شدن
در شگفت ماندن
در صحرا
در صحنه ظاهر شدن
در صدد
در صدد بودن
در صف اوردن
در صف ایستادن
در صف جلو قرار گرفتن
در صف راه رفتن
در صف گذاشتن
در صفوف منظم پیش رفتن
در صندوق قرار دادن
بیشتر