صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد
در قفس نهادن
در قفس یا جعبه گذاردن
در قفسه گذاردن
در قنداق پیچیدن
در قوطی ریختن
در قوطی کنسرو شده
در قید حیات
در قید عبودیت ازردن
در قید گذاشتن
در قیمت اجحاف کردن
در لا نه کردن
در لانه زیستن
در لانه سگ زیستن
در لانه قرار دادن
در لجن گیر افتادن
در لفاف گذاشتن
در لفافه قرار دادن
در لفافه پیچیدن
در لیست ثبت کردن
در مانور جلو افتادن
در ماه اینده
در ماورای
در مایع فرو کردن
در مبنای سه
در مجاورت بودن
در مجله رسمی چاپ کردن
در محظور قرار دادن
در محل محفوظی جای گرفتن
در محلی
در محلی گذاردن
در محک ازمایش قرار گرفته
در مخاطره
در مخاطره انداختن
در مداری سفر کردن
در مدت
در مدت شب
در مدت یک شب
در مدتی که
در مرتبه بیشمار
در مرتع پرورش احشام کردن
در مرتفع ترین موضع
در مرحله اول
در مرحله نخست
در مرحله چند
در مرز زمین شخم زدن
در مرکز جمع کردن
در مرکز قرار گرفتن
در مسابقه حذفی شرکت کردن
بیشتر