صفحه اصلی
مترادف و متضاد
واژه های حرف "د" - مترادف و متضاد
دست افشانی
دست اموز
دست انداختن
دست انداختن تقلیدی
دست انداختن شخص
دست انداختن و متلک گفتن
دست انداختن کسی
دست انداز
دست انداز جاده
دست انداز داشتن
دست اندازی
دست اندازی کردن
دست اورد
دست اول
دست ب دهان
دست ب کمر زده
دست باز
دست باف
دست بافت
دست بالا
دست بالا گرفتن
دست بباد
دست بخون الوده
دست بدست دادن عروس و داماد
دست بدست یکدیگر
دست برداشتن از
دست بردن در
دست بند اهنین
دست به بالا
دست به زمین و پاها در هوا
دست به هفت تیر
دست به گریبان شدن
دست به یقه
دست بکار
دست بگریبان
دست بگریبان شدن
دست بگریبان شدن با
دست بگریبانی
دست بیقه شدن با
دست تنها
دست تنگ
دست تکان دادن
دست حیوان
دست خالی
دست خط کهنه
دست خورده
دست دادن
دست درازی کردن
بیشتر